گویی جامعه ایرانی به سرعت در حال تبدیل شدن به یک دو قطبی بسیار فقیر و بسیار ثروتمند است و بین این دو قطب نیز دیگر کسی وجود ندارد.در یک برنامه تلویزیونی مجری داشت به کارشناس فشار میآورد که افزایش نرخ دلار همه را بیچاره کرده است. کارشناس اما خونسرد گفت افزایش نرخ دلار همه را بیچاره نکرده، این روزها وضع عدهای بسیار هم خوب شده.
یا چند وقت قبل کلیپی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد که در آن مجری برنامه در یک روز و در دو نقطه بالا و پایین شهر تهران یک سوال واحد از ساکنان پایتخت میپرسید. سوال این بود، “همین الان چه اتفاقی بیفتد خوشحال میشوی و حالت خوب میشود؟”صد البته که پاسخ ساکنان جنوب تهران با ساکنان شمال آن زمین تا آسمان فرق داشت و گویی این پرسش از مردمان دو کشور متفاوت پرسیده شده است.این مثالها را زدم تا بگویم نمیتوان گفت در “اوضاع اسفناک یا طلایی فعلی”، بلکه بدون انتخاب هیچ صفتی باید گفت در “اوضاع فعلی”، برخی به سرعت در حال سقوط و برخی نیز به سرعت در حال صعود هستند.
مشابه همین وضعیت در حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات نیز رخ داده است. اگرچه دلیل اوضاع فعلی صرفا شوکهای ارزی و تکانههای اقتصادی نیست و عوامل دیگری همچون انفعال، سوءمدیریتها و پارهای از مشکلات دیگر نیز دخیل هستند که البته موضوع بحث نیست.
قدر مسلم آنها که در صنف فاوا در حال سقوط هستند، تعدادشان اتفاقا به مراتب بیشتر از آنهایی است که در حال صعود هستند. برای همین است که عدهای در حال فریاد و فغان هستند و عدهای دیگر اگر در ایران باشند، مثل همیشه صبح که شد بعد از ورزش صبحگاهی و استحمام و صرف صبحانه کامل، پشت ماشینهای میلیاردی خود نشسته و به شرکتهای لوکس خود سرکشی میکنند تا حساب درآمدهایشان از دستشان نرود.
اما نکته اینجاست آنها که در حال سقوط هستند، اگرچه تعدادشان زیاد است، اما صدایشان اصولا به جایی نمیرسد، چون آنها نه ارتباطاتی دارند، نه نفوذ صنفی دارند، نه سهامداران طلایی و قدرتمند دارند، نه پروژههای سفارشی دارند، نه رسانه در اختیار دارند و نه رانت که اگر داشتند الان در بخش VIP حوزه فاوا در سکوت در حال شمارش پولهایشان بودند.
لذا بخشی از فعالان صنفی در حال سقوط در سکوت تعطیل میشوند و برخی از آنها نیز به شبکههای اجتماعی و تلگرام رفتهاند و آخرین دادها و فحشهای خود را نثار این و آن میکنند. اما واقعیت تلخ آن است که نه به شکل مطلق که به طور معمول صندلیهای سازمانی و صنفی اصولا به دست کسانی میرسد که قدرت، ارتباطات، نفوذ و پول بیشتری دارند. همانها که با لابیهای گسترده، ارتباطات، سفارشات، تبلیغات و رسانههایشان لیست برنده را تعیین میکنند. همانها که سکوت کردهاند و اتفاقا از حذف همکاران کوچک و متوسط خود که میان دست و پایشان بوده و نفع کوچکی میبرند، نه تنها ناراحت نمیشوند که خوشحال هم میشوند. چون خروج آنها از بازار به معنای تعطیلی آن بخش از بازار نیست، بلکه به معنای افزایش هرچه بیشتر سهم، قدرت و ثروت پولداران صنفی است.پس بیایید واقعبین باشیم، در “شرایط فعلی” اوضاع آنها که گردن و صدای کلفتی دارند نه تنها بد نیست که ظاهرا خوب هم هست که صدای ضعیفترها و اعضای کوچک و متوسط صنفی به جایی نمیرسد و به جای کاغذبازی شاهد تحرکات جدی نیستیم و البته که در “شرایط فعلی”، شناسایی پولداران صنفی و صنف پولداران نیز چندان پیچیده نیست.