ویم الفرینک، مدیر ارشد بخش جهانیسازی در شرکت سیسکو و مدیر پروژه شهر هوشمند این شرکت است. وی معتقد است شهرنشینی مبتنی بر شهرهای مجهز به شبکه میتواند به حل چالشهای جمعیتشناختی جهان کمک کند. این مقاله بر اساس گفتوگوی ریک کرکلند از مککینزی با او تهیه شده است.
جهان کنونی در کنار شهرنشینی سریع، با عدم توازن جمعیتشناختی گسترده مواجه است. در چند دهه آینده اروپا و تا حدی آمریکا و چین با پیری و کهنسالی و رشد منفی جمعیت مواجه شده و همزمان هند، آفریقا و خاورمیانه با افزایش جمعیت مواجه خواهند بود. در عین حال سه میلیارد نفر در جهان به آب، برق، بهداشت و تحصیلات دسترسی نخواهند داشت و جمعیت جهان از هفت میلیارد به ۹ میلیارد خواهد رسید.
مسلما شهرها کلید غلبه ما بر این چالشهای عظیم و رسیدن به رشدی پایدار و فراگیر هستند و فعالکننده اصلی این روند فناوری است. آنچه روزگاری گفتهای رویاپردازانه بود اکنون عادی است: فناوری هم به اندازه سه نیاز برق، آب و گاز ضروری است. اگر به دنبال احیای شهری قدیمی یا ایجاد شهری جدید هستید، فناوری باید به کار گرفته شود. امروزه بسیاری از شهرهای بزرگ برنامههای ۱۰ ساله شامل برنامه فناوری اطلاعات و ارتباطات دارند. شهری که فاقد برنامه مرجع فناوری اطلاعات و ارتباطات باشد دیگر جایی در این جهان ندارد.
البته هدف این است که فناوری را راهبردی خدماتمحور برای احیای شهرها بدانیم. در حال حاضر، در بیشتر مناطق وقتی آپارتمانی نو یا قدیمی میخرید، مجبورید سقف آن را شکافته و پس از نصب آنتن وایرلس، تجهیزات جدید خریداری کنید اما فکر کنید هر کجا که میرفتید، مانند آب و برق، فناوری هم از قبل در آن کار شده بود؛ دیگر نگرانی اصلی تامین خدماتی بود که مشتریان به طور فزاینده خواهان آن بودند: کمک به زندگی افراد سالخورده، ایمنی و امنیت، خدمات پارکینگ، خدمات درمانی (اکنون میدانیم ۸۰ درصد ویزیت پزشکان نیاز به تعامل فیزیکی ندارد)، و دسترسی به خدمات عمومی در کل. وقتی به کلیت جمعیت نگاه میکنیم منافعی که از این روند بردهایم بسیار چشمگیر است: ۵۰ درصد کاهش مصرف انرژی در یک دهه، ۲۰ درصد کاهش ترافیک، ۸۰ درصد بهبود مصرف آب، ۲۰ درصد کاهش جرائم. ایده شهرهای هوشمند واقعا جذاب است.
چگونه میتوان این روند را تسریع کرد؟ اینجا آماری داریم که که هم مشکل و هم پتانسیل را کوچکتر از آنچه میپنداریم نشان میدهد: هزینه جهانی روی زیرساختها و ساخت و ساز حدود دو تریلیون دلار در سال است، هزینه فناوری اطلاعات و ارتباطات تنها ۱.۵ تا دو درصد این مقدار است اما در دهه آینده به پیشرفت در زمینه محاسبات ابری، بزرگ دادهها و دادههای باز ادامه داده و شاهد اتصال ۵۰ میلیارد دستگاه از طریق ارتباطات دستگاه به دستگاه خواهیم بود که صنعتی شدن اینترنت را تسریع میکند. شرکت اینتل پیشبینی کرده است در یک دهه «اینترنت اشیا» به تجارتی ۱.۵ تریلیون دلاری در سال تبدیل خواهد شد – فقط از دید فناوری. اما مهمتر اینکه خدمات جدید سالانه دو تریلیون دلار ارزش خواهند داشت. لذا برای سود بردن، نیازی به افزایش سهم فناوری اطلاعات و ارتباطات از هزینه جهانی زیرساخت نداریم. فقط باید مراقب هوشمندتر شدن محیط خود باشیم و فناوری را از مسالهای ثانویه به چیزی گنجاندهشده در برنامههای مرجع شهرها تبدیل کنیم.
با این وجود هنوز با مشکلات زیادی مواجه هستیم. سیاستمداران با چرخههای کوتاهمدت انتخابات سر و کار دارند در حالی که منافع اینگونه سرمایهگذاریها بلندمدت است. لذا سیاستمداران به جای ترسیم چشمانداز شهرهایشان باید به موفقیتهای کوتاهمدت رسیده و برای بخشهایی از چشماندازشان که منافع کوتاهمدت را تضمین میکند، بودجه تامین کنند. ساخت و ساز محافظهکارترین صنعت جهان است. این تنها صنعت عمودی جهان است که در ۳۰ سال گذشته هیچ بهبودی در بهرهوری خود نداشته. استانداردهای جهانی آن بسیار محدود است. نگاهی به برق و تنوع دیرپای ۱۱۰ و ۲۲۰ ولت یا خروجیهای پریز متنوع آن بیندازید. هنوز نتوانستهایم به یک استاندارد مشترک برسیم. نیاز به پروتکلهای بهتر و استانداردهای باز جهانی داریم، مانند آنچه به رشد و ارتباط در اینترنت منجر شد. نیاز به ایجاد اکوسیستمهای جدید، یعنی صنعتهایی اساسا نو، داریم تا به برخی از این منافع برسیم. پارکینگ را در نظر بگیرید. در پاریس مانند بسیاری از شهرها، یک شهروند عادی چهار سال از عمر خود را صرف یافتن جای پارک میکند اما چه میشد اگر بعد از خروج از بزرگراه، سیستم مسیریابی شما را مستقیما به محل پارک میبرد؟ باعث کاهش ترافیک و آلودگی هوا میشد. این مساله در شهرهایی مانند سانفرانسیسکو و شیکاگو در حال رخ دادن است. اما اجرای چنین پروژههایی نیازمند چارچوب قانونی مناسب و همکاری بسیاری از صنایع برای تامین همه چیز از حسگر خیابان تا اپلیکیشنهای لازم روی خودرو و دستگاههای همراه است.
خوشبختانه شاهد نمونههای موفق هستیم. در تمامی موارد، موفقیت نیازمند پنج عامل است. اول، رهبری فکری. بدون حضور شهرداری که صبر و دید بلندمدت داشته باشد، به جایی نخواهیم رسید. دوم، نیازمند مقررات هوشمند هستیم که استانداردها را برای قرن ۲۱ بهروزرسانی و انگیزه تغییر را ایجاد کنند. به طور مثال در استرالیا، تمامی ساختمانها باید دارای مخازن ذخیره آب در زیر آن باشند، حتی ساختمانهایی که مصرف آب ندارند. این یعنی هدر رفتن منابع. سانفرانسیسکو از برنامهای اینترنتی به نام Urban EcoMap استفاده میکند که اطلاعات آلودگی هوا، انرژی و هدر رفتن منابع در محلات را با سازماندهی بر اساس کدپستی در اختیار شهروندان قرار میدهد. این ابزار در تصمیمگیری پایدار به شهروندان کمک میکند. سوم، نیازمند استانداردهای جهانی باز هستیم. چهارم، نیازمند مشارکت دولتی-خصوصی هستیم که مسیری برای عبور از مشکل چرخههای کوتاهمدت انتخابات با گره زدن منافع عمومی به تامین سرمایهگذاری خصوصی، پسانداز، و ایجاد منافع بلندمدت خواهد بود. به طور مثال در شیکاگو شهردار رام امانوئل صندوق ذخیره زیرساخت را ایجاد کرده و از شرکتهای خصوصی درخواست کرده با سرمایهگذاری در آن مجوز ۱۰ یا ۲۰ ساله برای فعالیت تاسیسات خود بگیرند.
دیگران هم با تبدیل بزرگ دادهها به دادههای باز قدمهای مهمی برمیدارند. در واشینگتن، سازمان غیرانتفاعی «اپلیکیشنهایی برای دموکراسی» یک پلتفرم اجتماعی باز است که با هدف تامین ۳۱۱ خدمات (غیرضروری) به شهر توسط شهردار وینسنت سیگری ایجاد شده است. اولین نسخه این برنامه به ۴۷ اپلیکیشن برای اینترنت، آیفون و فیسبوک در مدت ۳۰ روز انجامید – برنامههایی با ارزش ۲۳۰۰۰۰۰ دلار برای شهر که تنها ۵۰ هزار دلار برای شهر هزینه برداشت.
این ما را به عنصر پنجم میرساند که همان ایجاد اکوسیستم جدید – تجمیع چهار تا پنج شرکت با انگیزههای دولتی برای حل مشکل بزرگ است. اروپا در این مساله به ویژه احیای شهرهای قدیمی پیشتاز است. احیای اقتصادی بارسلونا یکی از بزرگترین پروژههای کنونی اروپاست. طرح احیای این شهر تاکنون ۴۵ هزار شغل و نزدیک به ۱۵۰۰ شرکت جدید ایجاد کرده است. در آمستردام بیش از ۱۰۰ مرکز کار هوشمند برای شرکتهای پیشرو وجود دارد که هدف آنها کاهش مسافرت و ترویج روشهای کارآمد و پایدار برای کار است. این مراکز کار هوشمند نمونههایی از آینده کار و مجازیسازی است.
با این روند کار کردن در ۲۰ سال آینده چقدر متفاوت خواهد بود؟ به این فکر میکنم که زندگی خود من چقدر تغییر کرده است. وقتی تلویزیون سیاه و سفید خریدیم ۱۲ساله بودم. وقتی اولین بار سوار هواپیما شدم ۲۰ ساله بودم؛ وقتی اولین موبایلم را خریدم ۳۰ ساله بودم. وقتی اولین بار از اتصال ویپیان استفاده کردم ۴۰ ساله بودم، وقتی اولین بار از ویدئوکنفرانس در TelePresence استفاده کردم ۵۰ سال داشتم. حال پسر ۱۰ سالهام موبایل میخواهد و وقتی گفتم هنوز خیلی کوچک است پرسید خودم در چندسالگی اولین موبایلم را خریدم. مساله همین است. او نمیتواند تصور کند تا ۳۰ سالگی موبایل نداشتهام. اگر مراقب نباشم، ممکن است زندانی تجربیات خودم شده و نتوانم خارج از این قاعده فکر کنم. با تسریع روند تغییرات، احتمالا خیلی سریعتر به نقطه عطف خواهیم رسید.
در حالی که شهرها نقشی فزاینده پیدا میکنند، به این مساله فکر کنید که فناوری چگونه بر زندگی روستایی ما تاثیر گذاشته است. امروزه در هند مردم معمولا پیش از دسترسی به آب و برق، به فناوری اطلاعات و ارتباطات دسترسی دارند. یکی از پرکاربردترین برنامهها در مناطق روستایی آنجا تبدیل گوشی موبایل به چراغ قوه است زیرا برق ندارند. در طول روز میتوانید گوشیتان را با صفحههای خورشیدی روستا شارژ کنید. این به جای دسترسی ضروری به بهداشت، تحصیلات و کار است. فناوری به تقویت جمعیتهای گوناگون در قارههای مختلف منجر خواهد شد. در حال حاضر، افراد بیسواد در روستاهای هند به مراقبت ویدئویی از فروشگاههای خردهفروشی آمریکا مشغولند. اگر رفتاری مشکوک ببینند با زدن یک دکمه هشدار میدهند!
اکنون تصور کنید با بهبود اتصالات و افزایش از پنج میلیارد انسان دارای موبایل به هفت میلیارد، چه چیزی انتظارمان را میکشد؟ در حالی که فناوری خدماتی جدید را در یک پلتفرم مشترک ممکن میسازد، شاهد ظهور صنایع جدید و موج نوآوری خواهیم بود. رقابت در آینده میان شهرها خواهد بود و آنهایی که پایداری کلی – اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی – دارند، پیروز خواهند شد. از دید پایداری، این مساله برای جهانمان هم مفید خواهد بود و احتمالا تنها راه نجاتمان است.