چند ابرشرکت ایرانی در حوزه ICT سراغ داریم؟ چه تعداد از این شرکتها توانستهاند پا را فراتر از مرزهای کشور گذاشته و با توجه به ظرفیتهای موجود به برندی منطقهای یا جهانی تبدیل شوند؟چرا شرکتهای ICT ایرانی تا حد مشخص و محدودی رشد کرده و سپس دچار عقبگرد شده یا در حالت خوشبینانه رشد آنها متوقف میشود؟آفتهای رشد و تعالی شرکتهای ICT در ایران چیست؟ آیا مشکل صرفا منابع مالی، قانونی و انسانی است یا عوامل پنهان دیگری نیز در توسعه نیافتن و کوچکماندن شرکتهای حوزه فاوا نقش دارند؟به این پرسشها در عین اهمیت و جذابیت، پاسخهای متعددی میتوان داد. اما نتایج آسیبشناسی توسعهنیافتگی یا توقف رشد شرکتهای حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات کشور، ما را به سمت چهار عامل هدایت میکند که شاید کمتر به آنها پرداخته شده باشد.
۱- نبود فرهنگ رقابت
یکی از عوامل کوچکماندن شرکتهای ICT در کشور به نبود فرهنگ رقابت میان شرکتها باز میگردد. بررسی تاریخی شرکتهای تقریبا بزرگی که زمانی در حوزه فاوا بودهاند و حالا نیستند یا انگشتشماری که باقی ماندهاند، نشان میدهد این شرکتها به محض بزرگ شدن و عبور از یک خط قرمز نامرئی و کسب سهم بیشتری از بازار، مورد آماج حملات، برچسبها و حاشیهسازیهای رقبا قرار گرفتهاند.
برخی از روشها و ابزارهای حمله به شرکتهای رقیب از این قرار هستند:
– فضاسازیهای رسانهای؛
– تخریب رقیب و محصولاتش به شکل پنهان در فضای عمومی و سایبری؛
– استفاده از ابزارهای صنفی برای فشار به رقبا؛
– برچسبزدن و طرح اتهاماتی نظیر رانتخواری، وابستگی به نهادهای خاص و فساد؛
– و نامهنگاریهای متعدد، تماس و فشار به مشتریان شرکتهایی که در حال رشد هستند.
در سالهای اخیر شاهد نمونههای زیادی از این قبیل رقابتهای ناسالم صنفی میان شرکتهای حوزه فاوا بودهایم که فعالان قدیمی این حوزه بهخوبی در جریان آن هستند.
۲- مواجهه با سد بلند باجخواهان
فارغ از نبود فرهنگ رقابت میان شرکتهای حوزه ICT، شرکتهایی که توانستهاند از حد خاصی بیشتر رشد کنند، با پدیده تلخ دیگری به اسم باجخواهی و باجگیران مواجه میشوند.
باجگیرها در دستگاههای مختلف حضور دارند و به محض اطلاع از رشد مشخص یک شرکت، کار آنها آغاز شده و مانعتراشی و سنگاندازیهای قانونی و غیرقانونی را شروع میکنند. طبعا یک شرکت برای تداوم رشد قادر به تحمل وضع موجود نیست و برای رفع انبوهی از موانع پیش رو باید اقدامی کند.
در این مورد عموما دو راه پیشروی شرکتهای خصوصی واقعی قرار میگیرد. اگر شرکتی قصد دادن باج به باجگیران را نداشته باشد، طبعا رشدش متوقف و در حالت بدبینانه شاید به عقب نیز بازگردانده شود. اما اگر شرکتی قصد ادامه راه رشد خود را داشته باشد، ناچار به کنار آمدن با باجگیرانی میشود که مانع رشد شرکت شدهاند.
اما معامله با باجگیران نیز مسایل و مصایب خاص خود را دارد. شرکتهایی که قدم در راه باجدهی میگذارند نیز به سرنوشت دیگری دچار میشوند. در اینگونه مواقع این شرکتها از طریق زدوبندهای غیرقانونی و شیوههای ناسالم رشد میکنند که قاعدتا ماهیت و اهداف شرکت اولیه را بهکل از دست داده و از یک شرکت خلاق، نوآور و پیشرو، به یک شرکت رانتخوار، دلال و فاسد تبدیل میشوند.
در مورد شرکتهایی هم که به معامله با باجخواهان نمیپردازند نیز همانطور که ذکر شد، به علت برخورد فرسایشی با سد باجگیران و سنگاندازیهای گوناگون یا از پا در میآیند و یا عطای رشد و توسعه شرکت را به لقای آن میبخشند و در حد مشخصی کوچک و محدود میمانند.
۳- وجود رقبای رانتی و وابسته
اما یکی دیگر از مواردی که مانع رشد شرکتهای واقعی خصوصی در حوزه ICT و به عبارتی در سایر بخشها میشود، آفتی قدیمی به نام شرکتهای رانتی، وابسته و یا خصولتی است.
این شرکتها به شکل مستقیم و غیرمستقیم دارای رانت و وابستگیهای انحصاری و شبهانحصاری به منابع دولتی و حکومتی هستند. فعالان حوزه ICT امروز میتوانند لیستی بلند بالا از این قبیل شرکتها را نام ببرند که وابستگی آنها از نظر ظاهری بلااشکال است اما در عمل دارای رانت هستند. یکی از نمونههای کاملا شناخته شده در این عرصه شرکتهای فناوری اقماری بانکها، سازمانها و موسسات بزرگ دولتی و غیردولتی و حاکمیتی است.
نکته قابل ملاحظه آنکه این قبیل شرکتهای رانتی که مانع رشد شرکتهای خصوصی هستند نیز به دو دسته تقسیم میشوند. برخی از این شرکتها به نوعی کاغذی محسوب شده و صرفا نقش واسطه و دلال را بازی میکنند. یعنی پروژه را دریافت کرده و پس از کسر سود اصلی پروژه، اجرای آن را به شرکتهای خصوصی دیگر واگذار میکنند.
برخی دیگر از این شرکتها به واسطه تامین همیشگی منابع مالی خود از سوی نهادهای وابسته و نبود نگرانی از فشارهای کارفرما، به محلی برای اتلاف درآمدها و یا محلی برای فساد تبدیل میشوند. به این ترتیب که با پرداخت پولهای هنگفت تحت عناوین مختلف به مدیران و کارکنان منصوب و وابسته به مدیران نهادهای وابسته، عملا رشدی مشخص و محدود را تجربه کرده و هیچگاه تلاشی برای رشد، پیشرفت، نوآوری و ورود به حوزههای دیگر نمیکنند.
۴- نبود نگاه بلندمدت
فارغ از عوامل بیرونی همچون سنگاندازی رقبا، سهمخواهان و رقبای رانتی، بسیاری از شرکتهای حوزه فاوا فاقد نگاه و برنامههای کلان هستند و بسیاری از شرکتها به جای رشد آهسته و پیوسته، در انتظار رشد یکشبه و عمودی هستند.
به این ترتیب از آنجا که برخی شرکتها اصولا برنامهای برای سال پنجم، دهم و حتی بیستم نداشتهاند، لاجرم ممارست کافی نیز نداشته و دچار زوال و سقوط میشوند؛ حال آنکه در تمامی شرکتهای موفق جهانی، تاریخچهای بلند و طولانی از برنامهریزی، ممارست، ایستادگی، شکست و باز هم ایستادگی دیده میشود.
اما در شرکتهای حوزه فاوای ایران، چند شرکت قدیمی وجود دارند که توانستهاند آهسته و پیوسته به راه خود ادامه دهند؟ در مقابل اما فهرست بسیار بلندبالایی از شرکتهای حوزه ICT را میتوان تهیه کرد که در مدت کوتاهی پس از شروع به کار بیآنکه حتی در معرض رقابتهای ناسالم صنفی قرار گیرند یا به مرحله دیدار با باجخواهان و رقبای رانتی برسند، از گردونه رقابت خارج شدهاند.
جمعبندی و نتیجهگیری
اگرچه بسیاری از شرکتهای وابسته و باجگیران در دستگاههای مختلف برای فعالان حوزه ICT شناخته شده هستند، اما به دلایل متعدد اعم از نگرانی از تبعات افشاگری، درگیر شدن خود شرکتها با فساد و برخی تنگناهای مالی و معیشتی، از افشای نام آنها خودداری کرده و از چنین اقداماتی دوری میکنند.
اما آنچه مسلم است، شناسایی و برخورد با این افراد و شرکتها از عهده یک رسانه یا جمعی از فعالان خصوصی خارج بوده و این امر ورود و پیگیری نهادهای قانونی و نظارتی را طلب میکند که این مقوله نیز گفتنیهای خاص خود را دارد.