دوشنبه، 09 تیر 99 - 12:37

 

وقتی که تیم‌های ملی فدراسیون‌های ورزشی نیاز به سرمربی خوب دارند تا موفق شوند؛ حوزه وزارتی فاوا با اولویت بالا نیاز به سرمربی مجرب دارد. سرمربیگری، کار آن تحلیلگری است که مجهز به خیلی از نظریه‌ها، مهارت‌ها، هنرها و دانش‌های لازم باشد.روز اول تیرماه ۱۳۹۹، نشان داد که وزارت ارتباطات (مثل سایر نهادهای ملی) نیاز به سرمربی دارد.روز اول تیرماه ۱۳۹۹ روز دو خورشیدگرفتگی همزمان بود: یکی طبیعی و دیگری سیاسی! در اولی، ماه بر قسمتی از خورشید؛ و در دومی، بخشی از قوه مقننه بر فاوای وطنی سایه انداخت.

هردو رویداد، تماشایی بودند، اما آن تماشا کجا و این تماشا کجا! تماشای خورشیدگرفتگی طبیعی برای همه مردم کوچه و خیابان، آزاد بود؛ اما چون مجلس انقلابی ما فاقد کانال رادیوتلویزیونی مستقل است (و قاعدتا انحصارطلبی سازمان صداوسیما را قانونی فرض کرده و پذیرفته است هیچ‌گاه صاحب کانال رادیوتلویزیونی مستقل نخواهد شد) تماشای برخط صحن علنی مجلس برای احدی مقدور نبود و نیست! مردم ایران تنها پس از وقوع واقعه، در تصاویر و ویدیوهای ویرایش‌یافته و منتشر شده توسط خبرگزاری‌ها می‌توانند گوشه‌هایی از نمایش‌های صحن علنی مجلس را تماشا کنند.

نمایش تماشایی اول لذت‌بخش بود، هست و خواهد بود؛ ولی دومی «خنده‌گریه»‌آور! خنده‌گریه یا گریه‌خنده‌ای، مثل نقشکِ با طعمی تلخ!

بگومگوهای آن جلسه مجلس، از هر منظری که بنگری، (می‌خواستم بنویسم از هر منظری که بنگری «شکست» است، اما شکست هم نبود، چون شکست، راهنمای پیروزی است، ولی نتیجه جلسه مذکور:) نشانه‌ای از زوال اندیشه سیاسی، ناهمدلی و ناهمگرایی میان دو قوه مقننه و مجریه بود. نگاه کنید به حاشیه‌های اخبار یعنی به کامنت‌های کاربران! تقریبا همه اظهارنظرهای نیمه‌شوخی و نیمه‌جدی‌ کاربران، حاکی از دلزدگی مردم از اردوکشی یکی از قوا علیه قوه‌ای دیگر است؛ این، آن گسل ترسناکی است که قبلا از آن به‌عنوان «قطبش» یاد کردم! قطبش یا تقسیم ‌شدن جامعه به اردوگاه‌های چپ و راست، بنیادگرا و اصلاح‌طلب و به دیگر اشکال ایدئولوژیک، در هر جامعه‌ای اتفاق می‌افتد و در اثر جریان آزاد اطلاعات و رسانه‌های اجتماعی، بیش از پیش رخ می‌دهد و کاری‌ هم نمی‌توان کرد. به عقیده من: قطبش‌هایی را که امروزه در جامعه اطلاعات تجربه می‌کنیم، شکل استعلایی و نتیجه نهایی گسل دیجیتالی یا Digital Divide هستند. این گسل هیچ‌گاه از جوامع انسانی محو نمی‌شود و نباید هم محو شود چون در این صورت، مایه پویایی و احیای جامعه محو می‌شود. با این وجود، نمی‌توان دست روی دست گذاشت و کاری علیه انواع گسل‌های دیجیتالی نکرد. پر کردن گودال‌های متنوع حاصل از گسل دیجیتالی، واجب اما محو همه نمونه‌ها و اشکال آن، خیالی خام و محال است.
دلزدگی منِ نوعی، از بگومگوهای بی‌حاصلی مانند جلسه پرسش و پاسخ مذکور به این خاطر است که نشانه‌های زوال را در آن می‌بینم و ضعف «حکومت» را، پس به نوبه خود می‌کوشم از وقوع هر زوال پیش‌‌آگاهی دهم و پیشگیری کنم.

آذری‌جهرمی از روز اولی که نامزد پست وزارت شد، می‌دانست باگ‌های سیستم کجا کمین کرده‌اند! شما و من هم تا حدودی به وجود این باگ‌ها واقفیم اما جهرمی بیش از من و شما نوعی می‌دانست و می‌داند باگ‌های سیستمی نظام کجاها جاسازی شده‌اند! او از درون این باگ‌های خودسازمان‌دهنده «سر برآورده» و «سر درآورده» ولی من و اغلب شما، از بیرون و در انتهای سلسله‌مراتب زنجیره تامین جامعه اطلاعات به وجود بعضی از باگ‌ها پی می‌بریم و چه دیر! اگر او به‌رغم داشتن آگاهی بر باگ‌ها، پیشنهاد وزارت را با طیب خاطر پذیرفت، شاید فکر می‌کرد قادر است تعداد زیادی از ایرادات را رفع ‌کند و حل تعداد دیگری را هم به دیگران یا به نوبت بعدی و مقام بعدی خودش واگذارد. بیان امیدواری‌اش پس از روز استیضاح و کارت زرد گرفتنش از مجلس یازدهم، یعنی اینکه حالا باید بهتر از پیش کار کنم، موید نظر من است. جوان است و امید دارد. من هم امید دارم. فقط می‌دانم که باگ‌زدایی از سیستم، اصلا آسان نیست. ممکن است بتوان چند ایراد سیستمی را حل کرد اما نه به این شیوه گنگ و مبهم که جهرمی در پیش گرفته است! به شیوه‌ای خیلی ساده! هر که وزیر ارتباطات می‌شود باید طوری حرف بزند که هر کسی حرفش را احساس و لمس کند و بفهمد وزیر چه می‌گوید. حوزه وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، عرصه‌ای تخصصی است اما کاربران آن توده‌های میلیونی مردم و عوام هستند. درست حرف زدن و حرف درست زدن از جزییات وظایف و اختیارات وزیر در این حوزه، اصلا آسان نیست. درک مسایل این حوزه هم ساده نیست.

ببینید: خود «فاوا» ابهام ذاتی دارد! اصطلاح «شبکه ملی اطلاعات» ابهام ذاتی دارد. بشارت درمورد دستاوردهای فضایی آینده‌ای نامتعین، ابهام ذاتی دارد. نسل پنجم، ابهام ذاتی دارد.

وزیر در مجلس می‌گوید: «اولین گام در راه‌اندازی شبکه ملی اطلاعات، استقرار شبکه‌ ارتباط در محل مناسب بود که در این زمینه، از سال ۸۶ تا ۹۲ شاهد رشد بوده‌ایم. حال ظرفیت شبکه به ۱۸ هزار مگابیت رسیده و برنامه‌هایی برای اتصال ۱۱درصد روستاهای باقی‌مانده به اینترنت نسل سوم و چهارم نیز درنظرگرفته‌شده‌ است» آیا درک درست این موضوع‌ها برای همه ممکن است. گفتن از این موضوع‌ها، برای شما شاید آسان باشد اما درک و لمس آن برای بسیاری از کاربران مشکل است. تازه اگر کاربری هم گفته‌های شما را فهمید، می‌تواند بگوید این آمار به من چه ربطی دارد. من دسترسی با کیفیت به شبکه و به خدمات مورد نیازم را می‌خواهم! یعنی اگر کاربر ارتقای شاخص دسترسی به خدمات دولت الکترونیکی را لمس کند، درکش هم می‌کند. اگر شما به کمک دیگر وزارتخانه‌های ذی‌ربط همه هم وغم‌تان را روی درست شدن این شاخص‌های همه‌فهم و عام‌المنفعه گذاشته بودید خودبه‌خود خیلی از پارامترهای دیگر هم به همراه آن درست شدن، درست می‌شدند و هر کسی تصدیق می‌کرد که بسیاری از مشکلات مردم را حل کرده‌اید. طرح «هر ایرانی یک تلویزیون اینترنتی» اصلا مساله مردم نیست و اگر هم باشد، طرح اولویت‌داری نیست.

یعنی فکر نکنید باید روی همه مسایل کار کنید و شعار بدهید. این کارها را می‌کنید که مجبورید همه جا موضع دفاعی بگیرید. بهتر است موضع‌تان، موضع پیشرونده و incremental باشد درست مثل نرم‌افزاری که در طی زمان ورژن می‌خورد و بهبود می‌یابد. اصلاح بسیاری از امور در دست شما نیست، پس اصلا نباید مطرح‌شان کنید. اصلاح بسیاری از امور هم در وظیفه شماست اما اقدام شما به این زودی‌ها جواب نمی‌دهد. به درستی که هر کارت زردی که از مجلس بگیرید، نعمت است چون شما را در آینده، «ضدخطاپذیر» و  fail-proof می‌کند. هر کارت زرد که خطاهایم را شفاف کند، برای رزومه شغلی من نوعی، یک امتیاز مثبت است.

از وجود تحریم و فشارها بر شبکه‌ ملی اطلاعات و بر وزارت ارتباطات، کمتر حرف بزنید، این شرایط را همه می‌دانند. اما دقت‌تان را در مورد نام نهادهای بین‌المللی بالا ببرید. «سازمان جهانی مخابرات»، چه موجودیتی است؟ آیا منظورتان «اتحادیه بین‌المللی مخابرات» است؟ بله «شیوع کرونا مجال خوبی برای محک‌زدن وضعیت وزارت ارتباطات در توسعه‌ زیرساخت‌ها بود» اما عبور بی‌خطر یا کم‌خطر از بحران‌ها، محک درستی فعالیت مدیریت‌ها است. ولی هنوز ما نه از این بحران عبور کرده‌ایم و نه زیرساخت‌ها و روساخت‌ها در وضعیت بحران‌های مضاعف، قابل توسعه هستند.

درخواست «شکسته‌شدن انحصار مخابرات در استفاده از فیبر نوری» نیز موضوعی است که در شرایط کنونی قابل حل نیست. شما می‌گویید: «مشخص شد که ما باید در ارتباطات سابق، به هر شرایط، انحصار موجود را بشکنیم و راه را برای فعالیت بخش خصوصی باز کنیم. خصوصی‌سازی با وجود رقم‌زدن اتفاقات مهم و دستاوردهای مهم، اشکالاتی هم داشته که باید برطرف شود. بحث واگذاری کانال‌های زیرزمینی و سیم مسی به‌نوعی باید مورد اصلاح قرار گیرد تا راه برای فعالیت بخش خصوصی باز شود. در توسعه‌ شبکه ارتباطی درون استانی، یا باید مجوز داده شود که دولت ورود کند، یا راه برای سرمایه‌گذاری بخش خصوصی باز شود». در نتیجه ۱۲ سال پیش آمدیم شرکت ایرانیان‌نت را با مشارکت خصوصی/عمومی برپا کردیم تا به هر خانه‌ای دسترسی فیبرنوری بدهیم. آن طرح چه شد؟ کجاست گزارش شما از سرنوشت تامین مالی میلیاردها یوروی دولتی که وارد این پروژه شد؟ اگر تاسیس ایرانیان‌نت جواب داده بود، انحصار دسترسی عملا شکسته شده بود. اگر جواب نداده، پس ایراد جایی دیگر است. ایراد شاید در تفکر دون‌کیشوت‌ها باشد که می‌خواهند با شمشیر به جنگ آسیاب بادی بروند!

آقای وزیر، تیم شما نیاز به سرمربی دارد.

نویسنده : عباس پورخصالیان

logo-samandehi