چهارشنبه، 09 اردیبهشت 94 - 06:46

337701_371

خریداران مخابرات اکثرا دولتی هستند، هشت هزار میلیارد از بانک‌ها گرفتند و الان هم در حال فروش زمین‌های مخابرات هستند، توسعه هم متوقف شد. سال ۱۳۹۲، پدیده عرصه سیاسی کشور نام گرفت، اما سیدمحمد غرضی به‌تازگی ظهور نکرده و بیش از نیم‌قرن تجربه سیاست‌ورزی را با خود یدک می‌کشد. از وکالت و وزارت و درنهایت نامزدی در انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته در کارنامه او وجود دارد. می‌گوید در انتخابات مجلس آتی هم ثبت‌نام خواهد کرد تا شعار «توسعه جمهوریت و اسلامیت» را پیگیری کند. واگذاری شرکت مخابرات را به دلیل اینکه مالکیت آن متعلق به مردم بوده، حرام و غیرقانونی برمی‌شمارد.

بخشی از گفت‌وگوی روزنامه شرق با وی را در ادامه می‌خوانید:

• یکی از نقاطی که در این مملکت در آن رانت ایجاد شد، مخابرات است. با توجه به اینکه شما سال‌های طولانی وزیر مخابرات بودید و به این قضیه کاملا اشراف دارید، خود شما هم فرمودید که موبایل را وارد کردید. در دهه ۷۰ وقتی موبایل در بازار حدود دو میلیون تومان فروخته می‌شد.
قیمت آزاد دو میلیون تومان بود. دولتی ۵۰۰ هزار تومان بود.

• ‌سؤالم این است که این قیمت واقعی بود که در بازار به فروش می‌رسید؟
نه، قیمت واقعی نبود. به‌دلیل تقاضای بسیار، قیمت مصنوعی در بازار بالا رفت.

• ‌دقیقا نکته همین‌جاست. تعداد زیادی از مردم خریدند یا ثبت‌نام کردند و پول زیادی وارد مخابرات شد. موبایل با قیمت جهانی اصلا مطابقت نداشت و خیلی گران‌تر از آن بود. فکر می‌کنم آقای معتمدی، وزیر وقت بودند که می‌گفتند کسانی‌که موبایل ثبت‌نام می‌کنند، قرار است سهام‌داران آینده در مخابرات باشند؛ به‌این‌معنا که این پول را از مردم می‌گیریم و در زیرساخت‌ها خرج می‌کنیم. زمانی‌که قرار شد مخابرات خصوصی شود، مردم سهام‌داران آن شرکت خصوصی خواهند شد؛ اما به یک‌باره در سال ۸۸ بدون اینکه ما مردمی که پول برای زیرساخت‌های مخابرات پرداخت کرده بودیم بدانیم شرکت مخابرات خصوصی و دراین‌میان رانت بزرگی ایجاد شد. این خصوصی‌سازی در مخابرات چگونه اتفاق افتاد؟
یکی از جنگ‌هایی که من دارم و در آن قضیه احتمالا شهید زنده هستم و مشخص نیست چه زمانی بمیرم، مخابرات و تلفن است.

• ‌یک تاریخچه از مخابرات برای ما بگویید.
اولین‌باری که این اتفاق می‌افتد و قرار می‌شود که ارتباط با سیم در کشور برقرار شود، مرحوم صنیع‌الدوله در سال ۱۲۸۵، خدمت آقای مظفرالدین‌شاه می‌رود و مجوز این کار را دریافت می‌کند. این کار تا سال ۱۳۲۹، ادامه پیدا کرد. مرحوم مصدق در مجلس آن را به شرکت تلفن تبدیل می‌کند. ضمن اینکه هرکس که از ۱۲۸۵ تا ۱۳۲۹ تلفن داشته، صاحب سهم و صاحب سرمایه شرکت است. دولت هیچ کاری ندارد. مصدق برای اینکه بتواند توسعه را عمومی و پول بیشتری جذب کند و شبکه تلفن را توسعه بدهد، آن را به شرکت تلفن تبدیل می‌کند. قرار بر این می‌شود که زیر نظر وزارت پست مسئولیت داشته باشد. مدیرعامل این شرکت را هم کمیسیون پست مجلس تأیید کند. این کار توسعه پیدا می‌کند تا سال ۱۳۵۰. در سال ۱۳۵۰ تلفن جوابگو نیست؛ بنابراین آن را به شرکت مخابرات تبدیل می‌کنند. اختیار تعیین مدیرعامل را هم به وزیر می‌دهند.

• ‌یعنی کاملا دولتی می‌شود؟
خیر، مالکیت متعلق به صاحبان فیش، یعنی مردم بود؛ اما اداره شرکت در اختیار دولت است. آن زمان حدود بیست‌واندی سال بود که فیش‌های فروخته‌شده تبدیل به تلفن نشده بود؛ یعنی ۸۰۰ هزار تلفن در اختیار مردم است؛ اما ۵,۱ میلیون فیش وجود دارد. من وزیر بودم، با آقای مهندس موسوی بر سر نحوه اداره کشور اختلاف داشتم. بالاخره ایشان من را برکنار کرد. به منزل رفتم تا اینکه ساعت ۱۰ شب حاج‌احمدآقا تماس گرفت و گفت مرحوم آقای منتظری از قم آمده و به امام(ره) گفته چرا غرضی را از دولت بیرون کرده‌اید. امام پاسخ می‌دهند من از موضوع خبر ندارم. احمدآقا را صدا کردند. احمدآقا می‌گویند ما با چهره خواب‌آلوده به خدمت امام رفتیم. امام می‌فرمایند به غرضی بگویید که هر وزارتخانه‌ای غیر از نفت و کشور که می‌خواهد برود.

• ‌چرا؟ به این علت که شما قبل از آن وزیر نفت بودید؟
بله، آقای موسوی گفته بود که نفت را خودم اداره می‌کنم. براساس دستور امام(ره) من هم رفتم و نگاه کردم در دولت کجا از همه ضعیف‌تر است؟ جانماز آب نمی‌کشم. به پست و تلگراف رسیدم. صبح به احمدآقا زنگ زدم و در میان گذاشتم. گفت آنجا خوب نیست، اما به‌هرحال وزیر پست شدم. یک هفته بعد رفتم ژاپن، وزیر مخابرات ژاپن از من پرسید که پیش‌ازاین در چه حوزه‌ای کار کردی؟ گفتم من وزیر نفت بودم. گفت تو بر دو بال تمدن سوار شدی؛ یکی انرژی و دیگری ارتباطات. من دیدم چه بازار بی‌نظیری است.

• شما پیش‌ازاین فرمودید که قیمت دولتی موبایل ۵۰۰ هزار تومان و در بازار آزاد دومیلیون‌و ۵۰۰ هزار تومان بود.
وقتی من سال ۶۴ وارد وزارت پست و تلگراف شدم، تلفن ثابت در بازار از یک‌میلیون‌و ۶۰۰ هزار تومان تا ۴۰۰ هزار تومان در مناطق تهران مختلف تهران قیمت داشت. در آن مقطع با ۶۰۰ هزار تومان می‌شد یک آپارتمان بگیریم. قیمت خط تلفن، از بعضی آپارتمان‌ها بیشتر بود. دیدیم که موقعیت خوبی است. گفتیم یک خط تلفن از یک پیکان بهتر است. در واقع یک خط تلفن یک‌میلیون‌و ۶۰۰ هزار تومان و قیمت تلفن‌های دولتی ۵۰ یا ۱۰۰ هزار تومان و پیکان ۸۰ هزار تومان بود. همین بازار باعث دعوا و دادوقال مجلس و دولت شد. در سال ۶۶، بودجه‌ای که من برای مخابرات به مجلس بردم، از بودجه نفت بیشتر بود. به‌هرروی، بعد از تصویب بودجه امر توسعه را در پیش گرفتیم. افتتاح پشت افتتاح، رفت‌وآمد به مجلس و… . تلفن تبدیل به یک ارگان وسیع اجتماعی شد. شبکه اطلاع‌رسانی، شبکه اینترنت، شبکه موبایل و…، تقریبا هر هفته‌ حرف جدیدی می‌زدیم.

• ‌پست هوایی را هم شما آوردید.
من که نه، ‌صد هزار کارمند مخابرات، تکنوکرات خوب و مهربان این زحمات را کشیده‌اند. ماجرای موبایل هم از اینجا شروع شد که من سال ۶۴ در دوبی ماشینی دیدم که آنتن بلند ۱۰-۱۵متری روی آن سوار بود. از همراهان پرسیدم این چیست؟ گفتند که این تلفن موبایل است. آن زمان اروپا به جی‌ام‌اس رسیده بود. یک شبکه که از شانگهای تا اروپا کشیده شده بود. رفتم آنجا و ثبت‌نام کردم و در سال ۶۷، عضو جی‌ام‌اس شدم. رفتیم برای پنج یا ۱۰ هزار شماره ثبت‌نام کردیم، هزار و ۶۰۰ نفر آمدند. ثبت‌نام هزارو ۶۰۰ نفر اعتبار کافی را تأمین نمی‌کرد. بر سر همین موضوع موبایل هم در دولت و مجلس جنگی برپا بود. آقای هادی غفاری پشت تریبون مجلس گفتند به غرضی رأی ندهید، ایشان می‌گوید وقتی آدمی می‌میرد، تلفن بزنیم تا کسی بیاید و جنازه او را بردارد. یا یک‌بار در هواپیما نشسته بودم، موبایل را به آدم بزرگی نشان دادم و گفتم آقا این تلفن است. گفت می‌تواند همه‌جا را بگیرد؟ گفتم بله؛ گفت کانادا را بگیر. کانادا را گرفتم صحبت کرد. از دور به او نگاه می‌کردم، تلفن را بررسی می‌کرد و دنبال سیم می‌گشت. فردی را خدمت فرد دیگری بردند که درباره موبایل توضیح بدهد. هرچه توضیح می‌دهند، متوجه نمی‌شود. به حضار می‌گوید: این دستگاه اذان می‌گوید؟ جواب می‌دهند خودش کار خاصی نمی‌کند. هرچه از آن طرف خط بگویند این دستگاه منتقل می‌کند. دوباره می‌پرسدخودش اذان نمی‌گوید؟ می‌گویند خیر. آن را به دیوار پرت می‌کند؛ درک آن زمان از پدیده تلفن به همین میزان بود. کار به جایی رسید که بر اثر ثبت‌نام مردم، نقدینگی من از بانک‌مرکزی بیشتر بود. هر زمان بانک‌ها محتاج می‌شدند، سراغ من می‌آمدند. هزارو ۶۰۰ خط را که توزیع کردم، به یکباره قیمت ۵۰۰ هزار تومان تبدیل به سه میلیون تومان شد. بلافاصله، یک گشایش اعتبار صد هزارتایی به مجلس بردم که موافقت نکردند. با وجود دادوقال فراوان موفق شدم ۱۰ درصد آن را تأمین اعتبار کنم.

• پس از آن ۱۰ هزار شماره را فروختید؟
بله، بعد‌ها فروش خط راحت‌تر شد و بین مردم جا افتاد و رکوردش شکست. من کار می‌کردم، جریان اجتماعی‌ای که شکل گرفته بود، از جریان سیاسی پیشی گرفته بود. مردم نقدینگی خود را داده و خط تلفن می‌خریدند. مخابرات با پول مردم اداره می‌شد. اصولا به‌همین‌دلیل مالکیت مخابرات برای مردم بود، نه دولت. دولت صرفا نماینده مردم برای اداره این شرکت بود.

• ‌شما می‌فرمایید که در زمان دکتر مصدق شرکت متعلق به مردم بوده، بعد از آن هم همین‌طور. پس مخابرات باید به مردم سود پرداخت می‌کرد. مگر شما به من که از خط تلفن ثابت استفاده می‌کردم سود پرداخت کردید؟
قصد من توسعه بود. در مجلس با آقای دری دعوا کردیم. آقای دری تصمیم داشتند مالیات بر اندوخته را تصویب کنند. به ایشان گفتم این پول متعلق به مردم است. شرعی نیست و این را به‌دست من امانت سپرده‌اند که با آن کاری انجام دهم. او عصبانی شد و گفت غرضی شرع را هم تحریف می‌کند؛ اما پس از آن به من گفتند باید سود پرداخت کنید، گفتم چشم.

• ‌مجلس به شما گفت باید سود بدهید؟
بله، همین طیف‌هایی که مخالف بودند. می‌گفتند مقدار زیادی نقدینگی در اختیار دارید و باید به مالکان آن پول‌ها، سود پرداخت کنید. بر سر موضوع جنجال به وجود آمد. گفتم توسعه یا سود؟ چون اگر سود را پرداخت می‌کردیم دیگر امکان توسعه وجود نداشت. دعوا ادامه داشت و بالاخره سود پرداخت نکردم و به ساماندهی توسعه پرداختم.

• ‌در ‌‌‌نهایت چه؟ بالاخره که باید سود می‌دادید.
موضوع اصلی، روند تداوم توسعه بود. همین الان اگر سود حاصل از مخابرات را هزینه دولت الکترونیک کنید برنده هستید.

• ‌تا زمانی‌که سود پرداخت شود نمی‌توان در راستای توسعه حرکت کرد؟
تشکیل دولت الکترونیک ضروری‌تر از پرداخت سود است. هم‌اکنون از مجموعه امکانات موبایلی که در اختیار داریم و چندین ‌هزار سرویس روی آن است، نمی‌توانیم به‌طورکامل استفاده کنیم. باید شبکه و نرم‌افزار را توسعه دهیم. نه پول و نه کتاب چاپ کنیم. هیچ کاری نکنیم و این را انجام دهیم. سالی صد میلیارد تومان کتاب درسی چاپ می‌کنیم که مفت هم نمی‌ارزد. باید به‌جای آن رایانه‌ها را به هم شبکه کنیم و مثلا جغرافیا و… را از آن بگیریم. این سخنان را سال ۶۷ مطرح کردم و مجلس رأی داد اما نگذاشتند.

• ‌من الان می‌خواهم روی این مطلب تمرکز کنم و به رانت مخابرات نزدیک بشویم. مالکیت آن مال مردم است؟
بله.

• ‌پس خود دولت نمی‌تواند این را خصوصی‌سازی کند؟
خیر، اگر ان‌شاءالله در مجلس آینده رأی بیاورم این موضوع را دنبال می‌کنم. من نامه نوشتم که این اصل اشتباه است.

• ‌اصل ۴۴؟
اصل ۴۴ نیست. اصل ۴۴ مربوط به سرمایه‌گذاری دولت است اما کسانی می‌خوردند و می‌بردند و به جریانات سیاسی نزدیک بودند. اتفاقا از دوستان شما هم بودند.

• ‌دوستان ما مخابرات را به کسانی که هویتشان مشخص نیست واگذار نکردند. این اتفاق در دولت دهم افتاد.
یک روز آقای هاشمی در دولت به من گفت تو مخالف خصوصی‌سازی هستی. گفتم حالا یک مدیر کم‌عقل پیدا شده که یکی از واحدهای کشوری را توسعه بدهد، در جواب کسی که به شما گفته به غرضی بگویید که مخابرات را خصوصی‌سازی کند، بگویید غرضی گفت بهتر است برود راه‌آهن را خصوصی کند، مخابرات کار خودش را انجام می‌دهد. کشور جهان‌سومی همین است.

• ‌از گفته‌های شما متوجه می‌شویم مخابرات متعلق به مردم بوده و با پول آنان رشد کرده است. بنابراین دولت حق نداشته آن را واگذار کند. درواقع مخابرات دولتی نبوده که بتوان آن را خصوصی‌سازی کرد.
درست می‌گویید. من‌‌ همان زمان خدمت بزرگان رفته و گفتم مخابرات دولتی نبوده که خصوصی شود. پاسخشان این بود که توسط دولت مدیریت می‌شده است.

• ‌اما مالکیت که خصوصی بود.
الان شبکه مخابرات روزی ۲۵ میلیارد تومان به دولت پرداخت می‌کند و خود شرکت هم روزی ۲۵ میلیارد تومان درآمد دارد.

• ‌یعنی ۲۵ میلیارد به جیب شرکت و ۲۵ میلیارد هم به دولت می‌رود؟
۲۵ میلیارد دولت که محرز است اما ۲۵ میلیارد خودش را دقیق نمی‌دانم. اما توسعه طوری متوقف شده است که الان استان‌ها به پول موبایل‌ها دسترسی ندارند و پول آن دست دولتی‌هاست، سه هزار میلیارد تومان به پیمانکاران بدهی دارند و قدرت پرداخت ندارند.

• ‌این خیلی مهم است که مردم ما نمی‌دانند که مخابرات اصلا دولتی نبوده که قابلیت خصوصی‌سازی داشته باشد.
چه‌کسی می‌گوید نمی‌داند؟

• ‌منظور مردم هستند که نمی‌دانند.
مردم هم می‌دانند اما بیچاره‌ها چه کنند؟

• ‌مخابرات توسط دولت دهم خصوصی می‌شود اما سهام‌دار آن مردم هستند. این غیرقانونی نیست؟
هم غیرقانونی است و هم حرام شرعی.

• ‌چرا به این فکر افتادند؟ چون پول زیادی آنجا بود؟
موضوع بسیار ساده است. خصولتی شد. یک جوان ۳۰ساله را به‌عنوان رئیس شرکت مخابرات تعیین کردند و او شب در آپارتمان شخصی‌اش دچار گازگرفتگی شد. من گفتم اینجا را به قیمت ۱۶ هزار میلیارد تومان فروختند در حالی که زمین آنجا به‌تنهایی ۸۰ هزار میلیارد ارزش داشت.

• ‌ چرا ۱۲ سال در مخابرات ماندید؟ برای مثال چرا در دولت آقای هاشمی جای دیگری نرفتید؟
خیلی‌ها خواستند من را از مخابرات جدا کنند اما موفق نشدند. یک‌بار هم آقای هاشمی گفت برو آموزش‌وپرورش، قبول نکردم، گفت برو کشاورزی، باز هم قبول نکردم. گفتم آقای هاشمی اینجا خیلی کار دارد. دلیل اصلی آن فنی است. ارتباطات، اعم از سخت‌افزار و نرم‌افزار مثل جاده، هواپیما و کشتیرانی و نرم‌افزار زیربنا هستند.

• ‌ما مخابرات را به‌عنوان نمونه برای ورود به بحث مطرح کردیم. خصوصی‌سازی از دولت آقای هاشمی شروع شد و اوج خصوصی‌سازی در دولت‌های نهم و دهم اتفاق افتاد. از گوشه‌وکنار می‌شنیدیم که فلان شرکت یا فلان کارخانه خصوصی شده. قطعا مخابرات یک مشت نمونه خروار از خصوصی‌سازی‌ها بود و رانت‌هایی که در این بین بود. دقیقا چه اتفاقی افتاد؟
در ایران، توسعه صرفا فیزیکی بوده است. تقریبا دوهزار میلیارد دلاری که ظرف این چندسال هزینه شد، حدود ۳۰ یا ۳۵ درصد از آن به دولت بازگشته است. مشکل اصلی ما نه در خصوصی‌سازی و نه در رانت است. سؤال اصلی این است که چرا تولید در ایران سود نمی‌دهد؟

• ‌هزینه بالای تولید.
کاملا درست است. کارگر و انرژی که ارزان است، پس چه‌چیزی گران است که هزینه تولید زیاد شده است. سرمایه گران است. شما هر پولی را بخواهید بگیرید، بیش از نرخ تورم، باید به بانک بپردازید. برای مثال اگر قرار شد ۵۰۰ میلیون وام بگیرید به بانک مراجعه و تقاضای وام می‌کنید. می‌پرسید چند درصد؟ قطعا جواب این‌است که بالا‌تر از تورم. رقبای شما در دنیا، هند، چین، ژاپن، استرالیا، ترکیه و پرتغال است. هزینه سرمایه اینها زیر پنج درصد است.

• ‌در بحث خصوصی‌سازی گفتید که بردند و خوردند. یک بخش این موضوع سیاسی است و صرفا اقتصاد مطرح نیست. درحال‌حاضر هم که موضوع پول‌های کثیف مطرح است. پول‌هایی این بین از اختلاف قیمت ارز به‌دست آمد. کارخانه‌ای که فلان مبلغ ارزش داشت و بسیار کمتر از آن مبلغ واگذار شد. چقدر از این پول‌ها به سیاست می‌رود؟
این پول‌ها وارد فساد سیاسی می‌شود و نتوانسته در خود سیاست وارد شود. منظور از فساد سیاسی گروه‌هایی هستند که عقبه اجتماعی ندارند و خود را دارای اعتبار می‌بینند. این پول‌ها را گرفته و خرج می‌کنند، مانند دولت نهم و دهم. بهترین مثال برای این، انتخابات ۹۲ است. انتخابات ۹۲ همه رانت‌های پولی قرار بود که برنده انتخابات باشد اما بازنده شد. بنابراین می‌گوییم پول‌های نجس توانایی فساد اجتماعی ندارد ولی بخشی از قدرت سیاسی را به خود مشغول می‌کنند. قدرت سیاسی اگر به ابزار فیزیکی تکیه کرد ازبین می‌رود.

• برای واگذاری مخابرات، شما به موضوع اشراف کامل داشتید که آنجا مال مردم است و واگذارش کردند، با این روحیات چرا آن‌زمان فریاد نزدید؟
من در جریان کار اجتماعی دو، سه قول به خودم دادم، یکی این بود که علیه کسانی که برای انقلاب زحمت کشیده‌اند، صحبتی نکنم.

• ‌اما این مورد یک اتفاق غیرقانونی بود.
حتی اگر کسی الله‌اکبر گفته است، من حرمتش را نگه می‌دارم. علیه تصمیم‌گیری‌های نظام هم صحبتی نمی‌کنم. تجربه‌ام این‌گونه بوده که هر سخنی گفتم بعد از مدتی شاخص شده است. در یک مقطعی باید یک عده‌ای را معارض کنیم. پس صبر می‌کنیم تا آب از آسیاب بیفتد و بعد حرفمان را بزنیم. الان این حرف من خیلی طرفدار دارد.

• ‌اما در مواردی خاص ممکن است کار از کار گذشته باشد.
نه، اگر مجموعه عوامل انقلاب را بشود به سمتی قانع کرد که این کار‌ها در گذشته اشتباه بوده و انجام ندهید بهتر است. رحیمی بعد از مدتی به من گفت اشتباه کردیم مخابرات را واگذار کردیم. بالاخره آنها هم نیروهای جامعه هستند، قرار نیست ما نیرو‌ها را با هم درگیر کنیم.

• ‌ماجرا این است که دولتی‌شدن، یعنی مالکیت و مدیریت در اختیار دولت باشد، اما ملی‌شدن یعنی مالکیت در اختیار مردم باشد و مدیریت در اختیار دولت باشد،‌ ولی در کشور ما ظاهرا خلط مبحث شده است. این دو مفهوم به‌گونه‌ای دیگر جاافتاده است.
من مفصل در این‌باره صحبت کردم. وقتی دولت قدرتمند می‌شود، این مفاهیم با هم اشتباه می‌شود. دولت هویدا ثروتمند شد و گفت ما اینها را برای چه می‌خواهیم. دولت احمدی‌نژاد ثروتمند شد و همه اینها پیش آمد.

• ‌من یک سؤالی براساس تجربه شما دارم. این‌گونه به‌نظر می‌رسد که وقتی بنگاهی دولتی، خصوصی می‌شود، کارایی آن افزایش پیدا می‌کند، اما تجربه‌های واقعی نشان می‌دهد خیلی چیز‌ها خصوصی شده‌اند، ولی کارایی آنها افزایش نیافته است. برای نمونه راه‌آهن.
بله، انحصار اصولا ضدتوسعه است. سرمایه‌ای که از دولت برای خصوصی‌سازان بیاید، ضدتوسعه است. هر دو این اتفاقات انجام شده است. حرف شما درست است. ضوابط تولید این است که باید مصرف‌کننده را در شرایط برابر با خارجی داشته باشیم. برای مثال هزینه پول کم باشد.

• ‌در مورد شرکتی که مخابرات را خریداری کرده است، برای ما توضیحاتی می‌دهید. این سرمایه از کجا جمع شد؟
اینها اکثرا دولتی هستند. هشت هزار میلیارد از بانک‌ها گرفته‌اند و الان هم در حال فروش زمین‌های مخابرات هستند.

• ‌یعنی هم‌چنان هم کارآمدی ندارند و هم توسعه‌شان متوقف شد.
عرض کردم که توسعه متوقف شد. پیمانکاران استان‌ها سه هزار میلیارد تومان طلبکار هستند، اما نمی‌توانند بگیرند.

• ‌راهکارِ رفع این مشکل چیست؟
خصوصی‌سازی زمانی موفق می‌شود که تورم روی سه درصد باشد.

• ‌در این مورد خاص چطور؟ یک عده براساس یک‌سری روابط خاص، مخابرات که متعلق به مردم بوده است را خریده‌اند. چطور می‌شود آن را برگرداند؟
احتمالا مجلس قادر به انجام این کار است.

• ‌شما به مجلس راه پیدا کنید، این‌کار را انجام می‌دهید؟
من تصمیم دارم در مجلس توسعه جمهوریت و اسلامیت را دنبال کنم. اگر موقعیت اجتماعی درست باشد که این به درگیری نینجامد، بله. ولی معمولا پیگیر مسائل این‌چنینی که هزینه زیادی دارد، نیستم.

منبع:شرق

logo-samandehi