بسیاری از ما ایرانیها آدرس مهد فناوری آمریکا یعنی سیلیکونولی را در حالی بلد هستیم که آدرس موزه ملی کشور خودمان را نمیدانیم و یکبار هم به آن سر نزدهایم. این را دیدهام که میگویم.
این روزها در تمام یا اکثر جلسات و همایشهای حوزه ICT در ایران، تقریبا محال است در گزارشهایی که ارایه میشود اثری از سیلیکونولی نیافت. قبول است که بیاغراق این نقطه از دنیا به قبله فناوری تبدیل شده است، اما این کشش و ابراز علاقه، یعنی شباهتی میان ما و سیلیکونولی وجود دارد؟ آیا رمز موفقیت فناورانه آمریکاییها تنها در داشتن سیلیکونولی است؟ آیا حرف زدن راجع به این دره، علم ما را افزایش میدهد؟ یا جنبه کلاس داشته و نشان از آن دارد که ما در جریان آخرین تغییرات و تحولات دنیا هستیم؟ یا پرسشهایی دیگر مثل این که هر کس کتاب زندگینامه بیلگیتس و استیوجابز را خوانده باشد، اکنون پولدار است؟ یا مطالبی در اینترنت درباره چگونگی رشد استارتآپهای آمریکایی بخوانیم، ما هم میتوانیم غول بسازیم؟ یا پرسش سادهتر اگر ما کتابی در مورد جراحی بخوانیم، ما هم جراح محسوب میشویم، یا احتمالا ملزومات و عوامل دیگری نیز برای جراحی نیاز است؟ آیا اگر ما زبان انگلیسی را فرا بگیریم و کتابهای آنها را بخوانیم یعنی هیچ مانعی سر راهمان نیست و به تمام علوم و پیشرفتهای غربی دست یافتهایم؟
دوستی داشتم که در یکی از صنایع پیشرفته کار میکرد. میگفت اساتیدی که از شرکت سازنده برای آموزش به ایران میآمدند جزوات و کتابهایی نیز با خود میآوردند که در آن مکتوبات، به وضوح مواد به کار رفته در ساخت یک قطعه تشریح شده بود. ما نیز چند سالی روی ترکیب آن مواد برای ساخت تلاش میکردیم و هر بار نتیجه شکست بود. بعدها و با پیگیری موارد متعدد دیگر، فهمیدیم اطلاعاتی که ظاهرا به سهولت در طبق اخلاص و در کتابهایشان گنجانده و در اختیار ما قرار میگرفت، همه آدرس و نشانیهای غلط است!
دوست دیگری میگفت بالغ بر ۵ سال در حال کار روی یک محصول کامپیوتری بودند تا با مهندسی معکوس، اقدام به ساخت نمونه مشابه داخلی کنند، نتیجه شگفتانگیز بود. او میگفت بخش عمدهای از وقت ما به خاطر قطعات گمراهکننده به هدر رفته بود و محصول نهایی داخلی با نداشتن چندین قطعه کمتر! عملکردی بهتر هم داشت. البته این دوست میگفت، نه این که ما توانستیم محصول بهتری بسازیم. واقعیت آن است که اگر شرکت اصلی بخواهد، میتواند محصول نهایی را چندین برابر بهتر بسازد، اما به خاطر اهداف اقتصادی، دستگاه به شکلی طراحی شده که بعد از مدت مشخصی عمر برخی قطعات پایان یافته و خریداران مجبور به خرید مجدد شوند.
یا دوست دیگری در صنعت خودروسازی دارم که میگوید، بعد از سالها کار مطمئن شدیم که استانداردهای آلمان در صنعت خودرو به مراتب بهتر، قویتر و سادهتر از استانداردهای آمریکایی است. آمریکاییها هنرشان پیچیدهسازی مسایل است. آنها آنقدر شاخ و برگ به موضوعات گاه ساده میدهند که تقلید از آنها باعث میشود سالها سرعت پیشرفتمان کند شود، از این رو ما توجه زیادی به تغییر و تحولات این حوزه در آمریکا نداریم.
به هر حال این طبیعی و بدیهی است که کشورها و شرکتها، فرمول، مواد و دلایل موفقیتشان را محرمانه نزد خود نگاه دارند، برای حفظش تلاش کنند و حتی رقبا را گمراه نیز کنند.
اما باز گردیم به سیلیکونولی و آمار و ارقامی که مسوولان عموما دولتی و بعضا خصوصی این روزها مدام ارایه میکنند و راه موفقیت را دقیقا مسیری میدانند که ایشان رفتهاند. اما برای روشن شدن منظور از زاویهای دیگر، بیایید یک فرض را در نظر بگیریم.
اگر همین امروز کل سیلیکونولی را از خاک کالیفرنیا درآورده و وسط تهران بگذاریم، آیا موفقیت ساکنان این دره همچنان ادامه مییابد؟ قوانین و مقررات کشور ما، تاثیری بر کار ایشان نمیگذارد؟ تنوع مراکز تصمیمگیری چه؟ یا موضوعی به نام نیروی انسانی؟
کدام شرکت بزرگ ICT در کشور را میشناسیم که در تمام طول سال آگهی استخدام را روی سایت خود نداشته باشد. کدام شرکت فناورانه و حتی غیر فناورانه ایرانی را میشناسیم که از مشکل نیروی انسانی و نبود آموزشهای مفید و مرتبط ایشان نالان نباشد.
کدام اتحادیه، صنف و تشکل حوزه ICT را در ایران سراغ داریم که سالهاست درگیر مسایل و مشکلات بیمهای، مالیاتی و غیره با دولتهای مختلف نبوده و نیست؟ چند مناقصه در حوزه ICT به دور از جنجال و حاشیه برگزار شده است؟ اپراتورهای موبایل ما امروز درگیر ناهماهنگی و اختلاف چندین و چند نهاد برای توسعه و ارایه خدمات نیستند؟
حال آنکه در آمریکا زمانیکه گوگل پروه فیبرنوری خود را شروع کرد، متقاضیان اتصال گوگل فایبر در شهر کانزاس، همگام با اسقبال شهرداریها و حکومت ایالتی، پیشاپیش با پرداخت پول در پورتال گوگل فایبر نامنویسی کردند و لذا کار اولویتبندی را برای کابلکشی توسط مجری آسان کردند.
در مورد شبکه ملی اطلاعات چه؟ بعد از ده سال هنوز نمیدانیم به درستی چیست که در نتیجه یکی آن را حاضر و مهیا میبیند و دیگری هیچ اثری از آن نمییابد.
به عبارت کوتاه مجموعهای از مراکز تحقیقاتی، آماری، آموزشی، قانونی، زیرساختی و دهها عامل ریز و درشت دیگر دست به دست هم دادهاند که حاصل آن سیلیکونولی امروز شده است. عواملی که در هر کشور شکل و تفاوتهای خاص خود را دارد.
واقعیت آن است که به دور از هر گونه بدبینی به دلایل موفقیت ایشان، سیلیکونولی بخشی از یک اکوسیستم بزرگ است که به درستی کار کرده و نتیجه آن شکلگیری چنین مرکزی شده است.
و ما اما سیلیکونولی را همچنان در اینترنت و کتابها جستوجو میکنیم، درست مثل نوجوانی که حریصانه کتاب استیوجابز و بیلگیتس را برای پولدار شدن میخواند، غافل از آنکه اگر استیوجابز در ایران متولد شده بود، شاید امروز در بهترین وضعیت یک دلال نفتی بود. برداشت اشتباهی نشود، مقصود آن است که هر کشور فرصتها و تهدیدها و مقتضیات خاص خود را دارد و نمیتوان چیزی مثل سیلیکونولی را در تهران و پاساژ علاءالدین را هم در کالیفرنیا کپی کرد و منتظر استمرار موفقیتشان بود.