اینطور که من فهمیدم زندگی ما ایرانیها تو این سالها رسما به دو قسمت قبلابرجام و پسابرجام تقسیم میشه.تو دوره قبلابرجام که چند روزی هست ما از توش خارج شدیم، یه سری کارا بود که باید میافتاد به پسابرجام. حالا هم که رسیدیم به دوره جدید، باید صبر کنیم تا ببینیم چی میشه؟ اصلا مگه کار دیگهای هم از ما بر میاد.
حالا تو این آیسیتی خودمونم اوضاع همینطوریاس. قراره خیلی اتفاقا بیفته. مثلا قراره ۹ هزارتا شرکت جدید ICT درست بشه، اینترنت چیزها راه بیفته، نسل ۵ ایجاد بشه، سرمایهگذارای خارجی بیان و کشور رو آباد کنن و هزار تا اتفاق خیلی خیلی خوب دیگه. شما خواننده گرامی هم مدیون هستی اگه باور نکنی!
خلاصه من موندم الان بین یه دو راهی که الان باید منتظر به بار نشستن وعدههای قدیمی حوزه آیسیتی باشم، یا وعدههای جدید.
خب دلیل دارم برای این حرفم. تو قبلابرجام به خدا یه خروار کار جدید تعریف شده بود، که من فکر کنم بعضیهاش به عمر نوه من هم نمیرسه که سرانجامشو ببینه. البته بذارید منصف باشم خود مسوولان ICT خداییش گفتن که بعضی پروژهها ۵ تا ۱۰ سال آینده به سرانجام میرسه.
که البته شما زمان اعلام شده از سوی برخی مسوولان رو خوشبینانه باید به توان دو حساب کنی، بعد اگه تو بودی، مدیر مربوطه هم بود و یکی هم بود که بازخواستش کنه، اونوقت میتونی پیر که شدی سوال کنی آقا این طرحه چرا به نتیجه نرسید مثلا، طرفم انشالا سالم باشه و آلزایمر هم نگرفته باشه، میگه والا من خواستم کار کنم یه عدهای نذاشتن و بعد من هم کلا کار خوابید. (یه جمله کلاسیک تو ایران برای پیچوندن مردم که هیچ اصلا تاریخ!)
حالا یه سونامی جدید از وعدههای ICT پسابرجامی راه افتاده که چنین میشود و چنان میشود.
منتها من الان موندم چی به سر وعدههای قبلابرجام میاد پس؟ برای همین قصد دارم برای اینکه هم خودم از یادم نره، هم بعضی مسوولا، هم بعضی مردم، کتاب هزار و یک وعده ICT رو چاپ کنم. تا هر وقت لازم شد و مسوولی گفت فلان کار را میکنیم، من سریع بتونم برم تو فهرست کتاب و ببینم تکراری نیست، انجام شده، قدیمیه، جدیده یا چیه کلا.
رفتم با یه ناشر حرف زدم. بهم گفت دیوانه هستی؟ گفتم خودم هزینشو میدم. ناشر باز گفت دیوانه هستی؟ گفتم ای بابا تو چیکار داری، چاپش کن. گفت آخه دلم میسوزه برات که چی بشه اصلا، مرد حسابی بعضی از آقایون به اندازه ۵۰ برابر بودجه کشور و ۱۰۰ سال آینده وعده دادن خب تو فکر میکنی تا اون موقع کتابی که میخای بنویسی چند هزار جلدی میشه؟
یه ذره فکر کردم دیدم خب بیراه هم نمیگه. من اگه میخام کار اساسی کنم باید روی نوه و نتیجههامم حساب باز کنم و خب بیچارهها هر چی در میارن باید خرج این کتابه کنن. گفتم باشه خب میرم فعلا یه سایت میزنم.
حالا تو اسمش موندم که بذارم هزار و یک وعده ICT، بزک نمیر ICT میاد، منو وعدههای سر خرمن ICT یهویی، ICT در هزاره دهم، فراتر از تخیل؟ نمیدونم شما هم کمک کنید لطفا.
عزت زیاد
آق فری
(منبع:عصرارتباط)