می خواهیم برایتان داستانی تعریف کنیم؛ داستان تولد، توسعه و تکامل محصولی پوشیدنی که باعث دردسر های بسیاری شد. داستان آزمایشگاهی مخفی، چتربازی های بدلکاران و در نهایت یک مثلث عشقی که باعث پایان دادن به زندگی مشترک یک میلیاردر شد. می خواهیم داستان گوگل گلس را برایتان نقل کنیم.گلس، به آرامی وارد میدان نشد، در عوض به شکلی اپل وار توجه ها را به خود جلب کرد و سپس در کسری از زمان، در جهان منفجر شد. محصولی که در سال ۲۰۱۲ معرفی شد و از روز اول، عشق هر گیکی، داشتنش بود. کم کم زمان گذشت و افراد با قابلیت های این گجت آشنا شدند، مدیران، مسئولان اجرایی و ستاره های مد؛ همه آن را می خواستند. گلس در حکم اسباب بازی جدیدی برای انسان ها، آمده بود تا استانداردی طلایی برای گجت های پوشیدنی که در آن زمان انگشت شمار بودند وضع کند.
تایم، نامش را بهترین نوآوری سال گذاشت. مجله ی Vogue با تفصیل، ۱۲ صفحه در مدحش نوشت، در سریال سیمپسون ها اپیزودی ساخته شد که کارکتر هومر آن را «Oogle Goggles» صدا می زد و همین مورد باعث شوخی های بسیاری با این عینک و در نهایت جلب توجه بیشتر به آن شد، برخی رئیس جمهور ها آن را امتحان کردند، پرنس چارلز آن را بر چشم گذاشت، بسیاری از ستاره های تلویزیون و سینما هم آن را بر صورت خود نهادند – از جمله Bill Murray.
در روزهای پس از معرفی گوگل گلس، هفته ی مد در نیویورک در حال برگذاری بود. Diane von Furstenberg که از فعالان حوزه مد است، خود رنگ قرمز گلس را بر روی چشمانش گذاشت و سپس افرادی که با عنوان مدل لباس بر روی صحنه می آمدند نیز عینک گوگل را با رنگ های مختلف بر چشم داشتند. او سپس به یکی از طراحان گوگل به نام Isabelle Olsson گفته بود: «ما از گوگل گلس برای جهانیان پرده برداری کردیم.»
لیست تمجید ها، ادامه ای بی پایان دارد. نیویورکر در مدح این گجت مقاله ای با ۵۰۰۰ کلمه از خصوصیاتش به چاپ رساند و … . اما توجه ها زمانی بیشتر از همیشه به سوی این عینک جلب شد که در هفته ی پیش، بی خبر از همه جا، گوگل اعلام کرد گلس، با فرم فکتوری که حال می شناسیمش، برای همیشه از پروژه های اهالی مانتین ویو پاک خواهد شد؛ این همه هیاهو برای «هیچ».
بر اساس گفته های بسیاری از کارکنان فعلی و سابق گوگل، این داستان قرار نبود پایان تلخی بر خود بیند. در ادامه با داستان محصولی که آمده بود تا در بین گجت های پوشیدنی انقلابی به راه اندازد.
برای اینکه درک کنیم مشکل کار گلس دقیقا از کجا سرچشمه می گرفت، باید به سال های دور سفر کنیم، به دفاتر پر زرق و برق گوگل نگاهی عمیق بیاندازیم؛ در میان لوگوهای براق محوطه ی سازمانی گوگلِ و برگ های درختان چناری که در باد می لرزیدند، موسسین کمپانی به همراه چندی از معتمد ترین مسئولین اجراییشان تلاش می کردند لیستی از ۱۰۰ ایده ی آینده نگرانه را برای خود ترسیم کنند.
در همین لیست بود که پروژه هایی نظیر GPS داخلی و Google Brain متولد شدند. اما زمانی با هیجان واقعی رو به رو گشتند که به ایده ی کامپیوتری رسیدند که می توانست به پوست متصل شده و یا به شکلی ساده تر بر روی عینکی قرار گرفته و محسابات خاص خود را انجام دهد.
اواخر سال ۲۰۰۹ بود که اریک اشمیت، مدیر ارشد اجرایی گوگل، به سراغ Sebastian Thrun رفت؛ محققی نابغه که در دانشگاه استنفورد مشغول بود. اشمیت او را استخدام کرد تا بر روی ایده ها کار کند، سپس آزمایشگاهی تازه تاسیس به Thrun سپرده شد، او اسم آزمایشگاه را موقتا «Google X» نهاد تا بعدا و سر فرصت در این خصوص فکر کند و اسم «جذاب» تری برایش برگزیند.
بر اساس گفته های بسیاری از کارمندان که در روز های اول X حضور داشته اند (که البته نام هیچ کدام به دلیل همکاری با گوگل و یا اینکه همچنان همکاری های کمی با این کمپانی دارند فاش نشده است) این آزمایشگاه به سرعت به بخشی اصلی در محوطه ی سازمانی شرکت یاد شده تبدیل گشت و طبقه ی دوم یکی از ساختمان های بزرگ گوگل را در خیابان Charleston به تصرف خود در آورد. همان روز ها بود که اولین نوزاد این آزمایشگاه متولد شد: محصولی مرتبط با واقعیت مجازی که بعدا Google Glass نام گرفت.
آنجا بود که آقای Thrun تصمیم گرفت چندی از راک-استار های دنیای علم و برخی محققین را به کار بر روی گلس فرا خواند. از بین این افراد به نام هایی مانند استرو تلر و بابک پرویز بر می خوریم، افرادی که هر دو در زمینه ی ابزار های کامپیوتری پوشیدنی تبحر داشتند. خانم Olsson نیز وظیفه ی طراحی محصول را بر عهده گرفت. البته پیش از تمام این نام ها، می توان از سرگئی برین، موسس گوگل نام برد که خود تلاش بسیاری در شکل گیری آزمایشگاه X کرد.
ذکر دو نکته در خصوص آقای برین در این بخش ضروریست؛ اول اینکه در آن زمان، او با خانم Anne Wojcicki زندگی مشترکی داشت. Wojcicki یک زیست شناس و در عین حال مادر دو فرزند سرگئی بود. مورد دوم اینکه او در گوگل به یک مورد شهرت داشته و دارد: «اختلالات مربوط به بیش درگیری در پروژه ها»؛ بدین معنی که او علاقه ای وصف ناشدنی و بیش از حد به یک پروژه نشان می داد و پس از چندی آن را نیمه کاره رها کرده و به سراغ بعدی می رفت.
برین به همراه Thrun، گوگل X و پروژه ی عینک آن را یک سال بدون هیاهو توسعه دادند. یکی از کارمندان بخش اکس می گوید: «هر روز کارمندان گوگل از آنجا رد شده و صرفا کنجکاویشان بر انگیخته می شد که در این محل چه می گذرد.»
در سال ۲۰۱۱ بود که خبر آزمایشگاه مخفی گوگل و طرح های آینده نگرانه اش به بیرون درز کرد و این درست در همان زمانی بود که بدون اینکه شخصی از بیرون آزمایشگاه خبر داشته باشد، در درون آن، مهندسین بر روی پایه ای ترین خصوصیات گوگل گلس درگیر اختلاف نظر شده بودند.
یک دسته معتقد بودند که گوگل گلس باید دیوایسی باشد تا تمام روز بتوان آن را بر چشم داشت و گروه دیگر بر این باور بودند که صرفا برای استفاده در کاربردهای خاص باید مورد بهره برداری قرار گیرد. اما دو گروه بر یک اصل اتفاق نظر داشتند؛ این نمونه ی اولیه، صرفا و واقعا در حد یک نمونه ی اولیه بود و از همه نظر، بخصوص بخش ظاهری، نیاز به توسعه ی بیشتری داشت.
در مورد چیزی که تمام مهندیسین به آن واقف بودند، یک مخالف بزرگ وجود داشت: سرگئی برین. اگر چه وی معتقد بود که ظاهر گلس هنوز جای باز طراحی زیادی را دارد، اما او دلش می خواست تا مردم و کاربران آن را ببینند و صرفا چنین محصولی که از نظر او انقلابی بود، در آزمایشگاه مخفی گوگل باقی نماند. نظر برین این بود که این محصول باید به دست مشتریان برسد و سپس با توجه به بازخورد های آنها، دچار ارتقا در طراحی گردد.
به دلیل اینکه محصول مذکور هنوز به شکل نهایی آماده نبود، گوگل تصمیم گرفت تا آن را در فروشگاه های خرده فروشی به مشتریان عرضه نکرده و در عوض آن را در اختیار Glass Explorers یا جویندگان گلس قرار دهد. جویندگان، دسته ای از گیک ها و خبرنگاران بودند و برای اینکه نامشان با افتخار در لیست اولین افرادی که از این محصول استفاده می کردند قرار گیرد، مجبور به پرداخت مبلغ ۱۵۰۰ دلار نیز می شدند.
این استراتژی نتیجه ای معکوس داد؛ انحصاری که گوگل در زمینه تصاحب گلس به وجود آورد باعث ایجاد علاقه ای شدید در میان اهالی رسانه شد، آنها تقاضا داشتند تا بتوانند سهمی از استفاده و تولید اخبار مربوط به این گجت را در اختیار داشته باشند. هیجان مردم نیز به نهایت خود رسیده بود و گوگل، نه تنها شعله های علاقه را باد می زد، بلکه آن ها را با بنزین رسا تر و شعله ور تر نیز می نمود.
یکی از کارکنان سابق گوگل و مشغول در X می گوید: «این پروژه حتی به پایان نزدیک هم نبود و همه ی ما بر این موضوع به خوبی واقف بودیم. اما آقای برین و تیم بازاریابی گوگل در تفکرات دیگری سیر می کردند.»
در میان کنفرانس توسعه دهندگان در ژوئن سال ۲۰۱۲ بود که چتر باز هایی که گوگل گلس را بر چشم داشتند بر روی سقف تالار کنفرانس فرود آمده و سپس سوار بر موتورسیکلت ها شده و بر روی سقف به مسابقه پرداخته و در نهایت نیز وارد سالن شده و در میان تشویق و تمجید حضار، از میانه ی آن گذشتند. حاضران در این مراسم ابراز می کنند که تا به حال چنین نمایش واقعی با شکوهی ندیده بودند؛ برین اما در آن لحظات به خود می بالید. از توجهی که به او و گلس می شد لذت می برد و حسی تونی استارک (مرد آهنی – Iron Man) مانند به او دست داده بود. در انتهای همان سال بود که در در برنامه تلویزیونی خانم von Furstenberg، با گوگل گلسی بر چشم، با افتخار در برابر دوربین ها قرار گرفت.
قرار نبود گلس اینچنین معرفی گردد. مهندسینی که تلاش شبانه روزی خود را وقف توسعه ی این محصول کرده بودند امید های دیگری در سر می پروراندند. اتفاقات آن روز ها این حس را القا می کرد که شخصی، رازی را در گوش دیگری با بلندگوی دستی نجوا کند.
اما چترباز ها و ستاره های مد که در روزهای اول آن را بر چشم می گذاشتند، تنها قادر بودند برای مدتی کوتاه، به آن جذابیتی انکار نشدنی ببخشند. بالاخره دست بررسی کنندگان به گلس رسید و از آن به عنوان «بدترین محصول تولید شده در تاریخ» نام بردند. افسانه هایی که در خصوص باتری بی پایانش بافته شده بود نقش بر آب شد و مشخص گشت که این محصول به طور کلی یک «باگ» است.
سپس نوبت به نگرانی ها در مورد حریم خصوصی افراد رسید؛ مردم نگران بودند که شاید افرادی که گلس را بر چشم دارند به طور نامشخص و نامعلومی از لحظات خصوصی آنها فیلم تهیه کنند. از همانجا بود که ورود اشخاصی که آن را بر چشم داشتند به کافه ها، سالن های سینمایی و سایر مکان هایی که صاحبانشان تمایلی به فیلم برداری پنهانی نداشتند، ممنوع شد؛ گلس در حال رسیدن به فرش، از عرش بود.
خانم Amanda Rosenberg مسئولیت بازاریابی برای گلس را بر عهده داشت، در اوایل سال ۲۰۱۴، شایعاتی مبنی بر روابط نامشروعش با سرگئی برین در گوگل رواج پیدا کرده بود. همین امر موجب شد تا همسر برین، Anne Wojcicki او را ترک کند.
از آنجا به بعد بود که گلس شروع به پژمرده شدن کرد و به نظر می رسید دیگر حتی برای کارکنان گوگل نیز جذابیتی ندارد. کارکنان اولیه آزمایشگاه X، گوگل را ترک کردند، از جمله آقای بابک پرویز که بعدا به آمازون پیوست. حتی برین که اوضاع را آشفته می دید هم از به چشم زدن گلس در مکان های عمومی دست برداشت.
داستان را از سال های دور شروع کردیم و حال به ماه گذشته یعنی ژانویه می رسیم؛ زمانی که گوگل به شکلی کاملا ناگهانی اعلام کرد پروژه ی Glass Explorer را به پایان می رساند و از آنجا به بعد بود که تمام خبرگزاری ها عنوان کردند «پرونده ی گوگل گلس» برای همیشه بسته شده است. اما شاید واقعا این چنین نباشد.
گلس پس از گذر از شُک قلبی که توسط برین به آن وارد شد و در زندگی جدیدش، توسط Ivy Ross (طراح جواهرات) که حال بخش عینک هوشمند گوگل را مدیریت می کند و Tony Fadell، خالق Nest، که سابق بر این در اپل هم به مدیریت اجرایی مشغول بوده، در حال احیا است.
آقای Fadell به تازگی در این خصوص اینگونه نظر داده: «تلاش های اولیه ای که گوگل در زمینه ی توسعه ی این محصول داد کاملا با شکست رو به رو گشتند اما دست کم باعث شدند تا غول جستجو با تجربیاتی گران قیمت اما با ارزش رو به رو شود. گوگل حال می داند اگر بخواهد گلس را باز طراحی کند، چه مواردی برای کاربران و سازمان ها مهم خواهد بود. از اینکه با Ivy کار می کنم بسیار هیجان زده هستم؛ ما تلاش داریم تا بتوانیم تجربیات گذشته و آموخته های خود را با محصولات آینده ادغام سازیم.»
اشخاص و کارمندانی که با دیدگاه های آقای Fadell آشنا هستند، اینگونه اذعان داشته اند که او قصد باز طراحی کامل گلس از نقطه ی آغازین را داشته و به هیچ وجه قبل از تکامل، از آن پرده برداری نکرده و آن را به شکل عرضه ی محدود و یا گسترده در اختیار کاربران نخواهد گذاشت. یکی از مشاوران وی می گوید: «تونی شخصی عالی برای به سرانجام رساندن پروژه ی گلس است. او به هیچ عنوان تا قبل از کامل شدن محصول، آن را به دست مشتری نرسانده و حتی اجازه آزمایش های عمومی را نخواهد داد.»
اما خانم Furstenberg در این خصوص نظر دیگری دارد، او در روز سه شنبه در مصاحبه ای گفت: «گوگل گلس هیچ چیز از یک محصول انقلابی کم نداشت و باعث شد تا مردم عادی برای اولین بار به شکل جدی از تکنولوژی های پوشیدنی استقبال کرده و یا به دانستن در موردشان علاقه نشان دهند. دنیای فناوری روز به روز رشد سریع تری پیدا می کند؛ اما گوگل گلس همواره بخشی از تاریخ باقی خواهد ماند.»