یکی از حداقلترین مزایای ادامه فعالیت دولت فعلی، فاصله نیفتادن میان سیاستها، برنامهها و ترکیب کلی هیات دولت و زیرمجموعههای ایشان و بعد از آن هم انتظار برای آواربرداریهای مرسوم سیاسی و ماه عسل و انبوهی از دلایل متعدد دیگر است.
بقای دولت فعلی یعنی ادامه وضع موجود بدون انقطاع و البته با احتمال اندکی اصلاحات و جابجایی در تاکتیکها و ترکیب تیم. درست مثل فاصله دو نیمه یک رقابت. حالا و در بین نیمه تحرکاتی هر چند کوچک و محدود از سوی فعالان بخش خصوصی در بخشهای مختلف دیده میشود تا از این رهگذر بتوانند، صدا، برنامهها و مسایل خود را به گوش آنهایی برسانند که در انتصابات آتی نقشی دارند.
در حوزه ICT هم اقداماتی پراکنده، غیرمنسجم و غیرصنفی آغاز شده است. از نشستهای محدود و کوچک و نامههای شخصی سرگشاده خطاب به وزیر ارتباطات بعدی گرفته، تا بحثهایی در شبکههای اجتماعی.در حاشیه یک مراسم افطاری یکی از مسوولان حوزه فاوا ضمن استقبال از انتشار دیدگاهها و نظرات پیرامون مسایل و مشکلات حوزه ICT میگفت، این رویه را ادامه دهید.
تجربه شخصی من اما میگوید، در ساختار فعلی کشور، این برنامهها و خواستههای صنفی نیستند که در پیشبرد اهداف کلان بخش و توسعه فضای کسب و کار ICT اهمیت دارند، بلکه این “اشخاص” هستند که به مراتب بالاتر، اثرگذارتر و مهمتر از برنامهها قرار میگیرند.
ذکر مثالهای روشن شاید چندان به مذاق برخی مدیران خوش نیاید، اما کم نبوده و نیستند شوراها، سازمانها، شرکتها و نهادهایی در این حوزه که با جابجایی مدیرانشان به کلی تعطیل شدهاند و یا برعکس بسیار فعال و تاثیرگذار شدهاند. جالب آنکه شرح خدمات و ماموریتهای این نهادها هیچ تغییری نکرده و آنچه تغییر کرده صرفا مدیرانی بودهاند که هدایت آنها را بر عهده گرفتهاند.
باز هم تجربه چند واقعیت تلخ را به خوبی روشن میکند، نخست این که بیتوجهی و کمتوجهی و هرگونه کندی و تاخیر در اجرای برنامههای مصوب خرد و کلان دستگاهها، مستوجب هیچ عقوبتی نیست. دوم این که هیچ مدیری را برای کارنکردن محاکمه نمیکنند و سوم اینکه مدیران به راحتی و با برداشتهای شخصی خود میتوانند، فرمان دستگاههای تحت امرشان را به هر سمت که بخواهند، بچرخانند.
یکی میگوید آینده در شرق است، یکی میگوید در غرب، یکی شمال، یکی جنوب و یکی هم میگوید در داخل و جالبتر آنکه در طول مدیریتشان به سمتی میروند که باور دارند و کسی هم کاری ندارد.
پس تجربه میگوید اول باید روی انتخاب مدیران عملیاتی، باتجربه و قوی تمرکز کرد و سپس هم روی مدیر. چون بهترین برنامه عالم را هم که دست مدیر ضعیف بدهی آن را بیاستفاده میگذارد و برعکس اما ضعیفترین برنامه را که به دست یک مدیر قوی بدهی، میتواند بیتوجه به آن، کار خود را بکند!