باز این بار قرعه به نام اینستاگرام افتاد .قبل از هر چیز باید در این خصوص جستجو کنیم از فیلتر کردن تلگرام و یا دیگر برنامه ها به چه سودی و نکات قابل تاملی رسیدیم که این بار در ایران همه ی انگشتها به سمت اینستاگرام نشانه رفته است و این برنامه منتظر فیلتر شدن است.به چه قیمت؟به قیمت خرید N ریال فیلترشکن روزانه در سطح کشور و یا اینکه باید بررسی کرد این مبالغ خرید فیلترشکن در ایران به جیب چه کسانی سرازیر میشود؟؟
همین ابتدا باید شفاف کرد که موضوع وابستگی به پلتفورمها، اپها و سایر خدمات سایبری که عمدتا از سوی شرکتهای آمریکایی در کشور ما مورد استفاده است، قطعا باعث خشنودی نیست. این موضوع همانقدر حساس و خطرناک است که مثلا ما تولید محصولات غذایی و خدمات درمانی خود را متوقف کرده و نیاز خود را تمام و کمال از خارج کشور تامین میکردیم.
آیا مضرات بودن این برنامه از فوایدش بیشتر است؟ریشه مشکل در کجاست؟این سوالات تکراری ریشه در جوابهای تکراری دارد و نسخه پیچی مسئولان و پاک کردن صورت مساله موجب تکرار پرسشهای تکراری میشود.آیا تنها راه باقی مانده فیلتر کردن است؟اینکه حوزه خدمات سایبری نیز رفته رفته در همین درجه از اهمیت قرار گرفته و اگر به حال خود رها شود، میتواند کشور ما را به یک مستعمره مجازی تبدیل کند که چه بسا با یک اشاره میتواند از پا بیفتند، یک بحث است.
اما در این میان این که برخی به اسم حمایت از تولید داخل، جلوگیری از خروج اطلاعات، عدم وابستگی به خارج از کشور و احتمالا برچسب زدن به مخالفان، دنبال حیف ومیل و اتلاف بودجه و امکانات کشور باشند، بحث دیگری است.مساله اینجاست که استقلال سایبری کشور صرفا با کپی برداری محض از نمونه های خارجی و بومی سازی آنها حاصل نمیشود و برای این مهم پیش شرط هایی نیاز است.
این روزها اما حرف از جایگزینی نمونه های داخلی برای یکی دیگر از شبکه های اجتماعی به نام اینستاگرام است. بسیار خب، فرض کنیم همین فردا این شبکه هم فیلتر شد، چند میلیاردی نیز برای حمایت از یک یا چند نمونه داخلی تخصیص یافت. سوال اینجاست که آیا به این ترتیب کار تمام است و ما موفق به بومیسازی یک نمونه خارجی دیگر شدیم؟
فارغ از این که در مجموع این سالها چندصد یا چند هزار میلیارد تومان صرف این طرحها شده و میشود، علت دقیق ناکامی طرحهای مذکور چه بوده؟ چه کسی یا کسانی بابت این مساله مورد سوال و بازخواست قرار گرفته اند؟ اگر قرار است هرکس اینطور پاسخ دهد که من مسوول ساخت پوسته طرح بودم، دیگری بگوید من مسوول تخصیص پول بودم و دیگری بگوید من مسوول تصویب بودم و … و هرکس مشکل را به جای دیگری حواله کند، که هیچ! مساله روشن است و باید گفت، پس به همین سبک و سیاق ادامه دهید.
با کمی جستجوی بیشتر در خصوص ریشه یابی این موضوع و سرنوشت پیام رسانها ، برنامه ها و جویشگرها در کشور میتوان به چه نکاتی دست پیدا کرد؟
فرهنگ سازی و سواد رسانه ای چقدر در این بین نقش داشته است؟آیا با کپی برداری ،بومی سازی و تولیدات داخلی ما پا به پای نمونه های خارجی ترغیب به استفاده ی مداوم کاربران بوده اند؟ نمونه های داخلی با حمایتهای میلیاردی اکنون چه جایگاهی دارند و در چه وضعیتی به سر می برند و اصلا چقدر موفق بوده اند؟
منبع
اصفهان ارتباط
تگ ها