کافیست از سطحیات، نمایشها و همایشها و آنچه سیاسیون و رسانهها درباره تعداد خاصی از استارتآپها و دانشبنیانها روی آن مانور میکنند، یک لایه پایینتر بروید تا با شنیدنیها و البته واقعیتهای جالبی رو به رو شوید.در این سطح که نام آن دنیای واقعی و کف جامعه است، همه چیز فرق دارد. از اعداد و ارقام گرفته تا جنس مشکلات و اعتراضات.
برای مثال از آنها که پایین هستند جملاتی این دست را میشنوید: مسوولان ما را نمیبیند. فقط شاهد حمایت از چند کسبوکار خاص اینترنتی هستیم. در همه همایشها تریبونها همیشه در اختیار سخنرانان ثابت است. حرفها تکراری است. آنها چه زمانی و بر اساس چه معیارهایی برای ارایه برنامه در حضور فلان مقام انتخاب شدهاند. در حال تعطیلی هستیم. فهمیدیم سر کاریم و …
البته برخی از آنها قبلتر فهمیدهاند که آن بالاها خبرهایی است و به این نتیجه رسیدهاند که باید از این بازیها خود را دور کرده، روی وعده کسی حساب نکنند و تک و تنها اگر توانستند بمانند و نتوانستند بروند دنبال کاری دیگر. (درست مثل خیلیها که رفتهاند.)
اما هم آنها که فهمیدهاند و هم آنها که هنوز امیدوارند، به دلایلی که در ادامه میآید، وجودشان برای بالاییها لازم است، چون:
- بسیاری از استارتآپها و کسبوکارهای دانشبنیان در کشور ما چیزی بیشتر از یک عدد برای افزودن به آمارها ارزش ندارند. آنها باید باشند تا همچون هیزم در آتش ریخته شوند و توجیهی باشند برای بساط جشن و ریخت و پاش بالاییها.
- بسیاری از آنها باید باشند تا فارغ از نتیجه، صرفا در آمار اشتغال و عملکرد سیاسیون مورد استناد قرار گیرند.
- بسیاری از آنها باید باشند تا با صرف هزینههای شخصی و اندک خود، جاده بالاییها را صاف کنند.
- بسیاری از آنها باید باشند تا حتما شکست بخورند و کمکی شوند به توجیه آمار شکست و پولشویی آن بالاییها و گندهترها. چون از ابتدا هم گفته بودند که نرخ شکست جهانی در حوزه استارتآپها بالاست!
- آنها باید باشند تا برگزاری همایشها و نمایشگاهها توجیه داشته باشد. چون آنها بهانه خوبی برای اتلاف منابع هستند و نقش و کارکردی بیش از پرکردن صندلی همایشها و فضای خالی نمایشگاهها ندارند. در یک کلام آنها باید باشند تا بتوان پشتشان مخفی شد و پولهای کلان جابجا کرد.
- از آنجا که گزندی به کسبوکارهای بالایی وارد نمیشود، آنها باید باشند تا در آمار قربانیان نیز محاسبه شده و راه را برای حفظ و حمایت بیشتر از بالاییها هموار کنند.
- آنها باید باشند تا با استناد به آمار شکایات و تشکیل پرونده برایشان، به ابزاری برای فشار و تسویه حسابهای سیاسی تبدیل شوند.
- و در نهایت، آنها هستند تا با گرفتن وعده حمایت و ترساندن از رقیب، یک رای در بزنگاههای سیاسی باشند.
در یک کلام آنها نقش سیاهی لشکر در فیلمها را بازی میکنند که همیشه هستند چون باید باشند، تا ستارهها و بازیگران اصلی بهتر دیده شوند. اما هیچ کس آنها را نمیبیند و به یاد نمیآورد.