منطق فازی بیان ساده ای از پیچیدگی های دنیای واقعی است. پرفسور زاده مبتکر منطق فازی این منطق را با مشاهده و گسترش مفهوم مجموعه ایجاد کرد. اگر مجموعه را متشکل از اعضایی بدانیم که دارای صفت و ویژگی مشترکی هستند و به همین خاطر به مجموعه تعلق دارند. می توانیم به نگرشی که پرفسور زاده را به ایجاد منطق فازی وا داشت پی ببریم
پرفسور زاده مجموعه های فازی را در مقابل تعریف قبلی مجموعه که او مجموعه های کلاسیک نامید ایجاد کرد. اما مجموعه کلاسیک چیست؟
با یک مثال شروع می کنیم: مجموعه سکه های ایرانی{پنج تومانی، ده تومانی، بیست و پنج تومانی، پنجاه تومانی، صد تومانی } مشخص است که سکه پنج و نیم تومانی وجود ندارد یا سکه پنج سنتی هرگز یک سکه ایرانی نیست. سکه هایی که در دنیا وجود دارند یا به این مجموعه تعلق دارند و یا خیر. حالت میانه ای وجود ندارد. تا اینجا مشکلی وجود ندارد، مشکل از زمانی شروع می شود که سعی کنیم از این تعریف مجموعه (مجموعه کلاسیک) برای توصیف مفاهیمی استفاده کنیم که ماهیت مشخص و قطعی ندارند، مفاهیم زبانی و انسانی مثلا خوبی، بدی، زشتی زیبایی ، حقوق بالا و حقوق پایین، خط فقر و خیلی مورد دیگر که بسیاری موارد به تقسیم بندی آنها نیاز مندیم. مثلا خوشه بندی اشخاص:
یک راه برای تشخیص شخصی که در خوشه یک قرار می گیرد می تواند تعیین سطح درآمد ۲۵۰هزار تومانی باشد. در صورت شخص با درامد ۲۵۱ هزار تومان در این خوشه قرار نخواهد گرفت و فردی با درامد ۲۴۹ هزار تومان خوشه یک حساب می شود و فرد بی درامد هم خوشه یک حساب خواهد شد.
همانطور که باید متوجه شده باشید مشکل مجموعه کلاسیک در نوع تعریف مرز این مجموعه هاست. کاری که پروفسور زاده کرد بسط مرزهای مشخص و قطعی کلاسیک به مرزهایی است که همراه با اعضای نامشخص مجموعه گسترش می یابند در واقع بسیاری موارد در دنیای واقعی اینگونه اند مثلا شخص با درامد ۲۵۰ هزار تومان همانقدر در مجموعه زیر خط فقر قرار دارد می تواند جزو این مجموعه نباشد. با گسترش مرز مجموعه ها این موضوع به نحوی شایسته تر به عقل سلیم آدمها نزدیک می شود.