از زمانی که شرکت های مخابرات استانی وارد بورس شده اند و به عنوان بخش خصوصی کشور محسوب می شوند تا امروز که حدود ۲ سال از این واقعه گذشته است، روشهای مختلفی توسط مدیران عالی شرکت های برای فعلایت های اقتصادی در هر استان پیشنهاد و اجرا شده است اینکه درآمد و بازار تلفن ثابت در سایر نقاط دنیا و از جمله ایران توجیه اقتصادی ندارد باعث گردیده شرکت های مخابرات استانی شدیداً در فکر درآمدزایی افتاده و تلاش بی وقفه خود را آغاز نمایند.
این در حالی است که در صورت عدم این فعالیت مرگ این شرکت ها به واسطه خصوصی بودنشان حتمی است.اما نکته قابل توجه این است که در برخی از استانها از جمله استان اصفهان گاهی شاهد حرکت هایی هستیم که هیچ برداشتی از آن جز خودکشی از ترس مرگ نمی شود.
بدین صورت که شرکت های منظم با بدنه ای بزرگ و گسترده فعالیت جغرافیایی در سطح استان و توانایی انحصاری شبکه سیمی و زیر ساخت در سطح استان ها، گاهاً به ارائه سرویس هایی می پردازند که اگرچه استفاده از عنوان «دون پایه» برای این سرویس ها به صلاح نیست اما واقعیت این است که شرکت های مخابراتی تجربه موفقی در ارائه سرویس نداشته و منابع انسانی و ساختار سازمانی شان بر پایه ارائه سرویس متمرکز نیست اگرچه زیر ساخت ساز خوبی بوده است و در طرحهای توسعه ای و ایجاد بستر انصافاً خوب عمل کرده است.
مصداق این سرویس های دون پایه، سرویس های تلفن قصه گو، ندای حافظ، سرویس ISP و اینترنت و غیره است که شرکت های مخابرات با ورود به این حوزه ها باعث تغییر رویکرد و عدم استفاده از پتانسیل واقعی خود می گردند.
برای همین است که دیر یا زود همین خودزنی منجر به مرگ زودرس آنها خواهد شد و اگر فکر اساسی و راهبردی در دین خود نکنند قطعاً با مشکلات جدیدی مواجه خواهند شد که مرگ آنها از تعویق باز می دارد و اصطلاح خودکشی از ترس مرگ مصداق خوبی پیدا خواهد کرد.
************
خصوصی شدن مخابرات به مثابه واگذاری یک تیم دولتی فوتبال در لیگ برتر به یک شهرستان فاقد فوتبال می باشد.یادمان باشد که شکل گیری،بلوغ،تجهیز،استفاده از امکانات و همه اینها با امکانات و پشتوانه دولتی برای شرکت مخابرات به وجود آمده و این شرکت که خود را خصوصی می داند هیچگاه چالش های پیش روی شرکت های خصوصی دست و پنجه نرم نکرده و هموراه به صورت دولتی اداره شده است!اکنون با تمام میراث دولتی خود در بخش … چنان دم از خصوصی می زند که گویا برای ثبت نام شرکت خود ۲ ماه سرگردان بوده است!
دم زدن یک شرکت کاملا دولتی که تمامی امکانات فنی،اداری،پرسنلی و … را از دولت داشته و هیچ آشنایی با مشکلات بخش خصوصی ندارد دقیقا مانند ادعای تیمداری شهرستان های است که هیچ زیربنای فوتبالی ندارد و تنها به خاطر انتقال یک تیم از یک شهر به شهر دیگر نه تنها از تیمداری دم زده بلکه خود را در سیاست های فوتبالی کشور سهیم می داند!
آری.آیا صرفا با فروش یک شرکت دولتی به صورت یک شبه می توان خصوصی شد؟آیا تامین و تجهیز امکانات فعلی شرکت مخابرات و دسترس ها و سرویس های در اختیار به راحتی در برای سایر شرکت های خصوصی امکان پذیر هست؟آیا شرکت مخابرات با سایر شرکت ها خصوصی قابل مقایسه است؟آیا امکان رقابت سایر شرکت ها خصوصی در این حوزه با شرکت مخابرات وجود دارد در حالیکه بستر اکثر امکانات مربوط به آنها در اختیار شرکت مخابرات می باشد؟آیا این رقابت مانند غواصانی نیست که مخزن اکسیژن سایر رقبا در دست یکی از رقبا باشد؟آیا شرکت مخابرات مانند سایر شرکت های خصوصی مجبور به عضویت و دریافت مجوزهای مختلف از مراکز گوناگون می باشد؟آیا برای تک تک مراکز خود از اداره اماکن عمومی،نیروی انتظامی و… مجوز فعالیت دریافت نموده است؟اینها نمونه ای از تفاوت های فاحش بین شرکت مخابرات با سایر شرکت های خصوصی فعال در این حوزه بود که می تواند عدم رقابت سالم و متعادل فی مابین را توجیه نماید.در پایان چند سوال از شرکت خصوصی مخابرات وجود دارد
· از زمان خصوصی شدن تاکنون چه امکانات کاملا جدید و چه فناوریهای نو که هیچ اثری در امکانات قبل نداشته باشد،شکل گرفته است؟
· آیا سرویس های قابل دسترس قبل مانند اینترانت هنوز هم پا برجاست؟
· آیا در توسعه بستر اینترنت،اینترانت،انتقال نقطه به نقطه اقدامات قابل توجهی صورت پذیرفته است؟
· آیا کیفیت سرویس اینترنت دریافتی از مخابرات با کیفیت سرویس دریافتی از شرکت زیرساخت به صورت مستقیم یکسان است؟