یلدا راهدار، عضو هیئت رئیسه سازمان ملی کارآفرینی ایران در نشریه آیندهنگر مینویسد: «حتی اگر فرض کنیم این محدودیتها به زودی رفع شود، آثار سوء این دو ماه اختلال، به قدری عمیق، بزرگ و غیرقابل جبران است که نمیشود به آن شرایط موقتی گفت.»به گزارش آیندهنگر، در این یادداشت میخوانیم: قطع اینترنت و شبکههای اجتماعی مشخصاً بعد از اتفاقات آبان ۹۸، بسیار پررنگ شد اما از آنجایی که در آن زمان مدت قطعی اینترنت کوتاه بود، چندان به چشم نیامد و کسب و کارها با گذر از وقفه یکهفتهای به کارشان ادامه دادند؛ هرچند این نگرانی برای فعالان دیجیتال و کسب و کارهای مجازی وجود داشت که ممکن است هر لحظه بستر فعالیت آنها محدود و نامطلوب شود و یا کلاً از بین برود.
بازار کار یکی از شاخصهای اصلی اقتصاد است. برای اینکه از سلامت یک اقتصاد مطلع شویم باید بازار کار آن اقتصاد را بررسی کنیم. در بازار کار دو شاخص، نرخ بیکاری و نرخ مشارکت مطرح است. هرچقدر نرخ بیکاری پایین و نرخ مشارکت بالا باشد، نشاندهنده این است که وضعیت بازار کار و وضعیت اقتصاد مناسب است. در سالهای گذشته همواره تلاش شد نرخ بیکاری کاهش پیدا کند اما در مورد نرخ مشارکت اقتصادی زنان چندان کاری صورت نگرفت.
از همین رو همواره نرخ مشارکت پایین اقتصادی زنان در بازار کار را شاهد بودیم و آنجایی که در این زمینه یک پارادوکس در مورد نقش دوگانه مادری/ همسری و نقش اجتماعی زنان مطرح است و این موضوع همچنان فرهنگسازی و حل نشده که زنی که در جامعه حضور فعال دارد، میتواند همزمان یک مادر و همسر خوب هم باشد، همواره تلاش شده زنان حضور پررنگی در اجتماع نداشته باشند و اساساً نرخ مشارکت زنان دغدغه نبوده و اقدام چندانی هم برای ایجاد زمینههای افزایش مشارکت زنان در اقتصاد فراهم نشده است.
در سالهای گذشته با توجه به تغییر ساختار خانوادهها و فشار فزایندهای که به دلیل هزینهها بر دوش خانواده و به ویژه نانآور خانواده بود، تلاش شد تعادلی بین نرخ مشارکت زنان و مردان ایجاد شود. رفتهرفته خانوارهای تکنفره افزایش و تعداد زنان نانآور و سرپرست خانواده افزایش پیدا کرد و این نیاز احساس شد که باید زمینه برای حضور زنان در فعالیت اقتصادی فراهم شود و اینجا بود که نرخ مشارکت زنان مهم شد.
اما از آنجایی که همچنان پارادوکس اشارهشده در پس ذهن تصمیمگیرندگان وجود داشت، به ترویج و تشویق کسب و کارهایی روی آوردند که زنان را از خانه خارج نکند. از همین رو در زمینه کسب و کارهای دیجیتال و کسب و کارهایی که بر بستر پلتفرمها میتوانست برای حوزه زنان درآمدزایی داشته باشند، فرهنگسازی شد.
در ادامه این روند، در دوران کرونا، کسب و کارهایی که بر بستر دیجیتال شکل گرفته بودند، به طور فزایندهای رشد کردند؛ این در حالی است که اگر در شرایط عادی قصد داشتیم بسیاری از کسب و کارها را به بستر مجازی هدایت کنیم، شاید سالها و حداقل یک دهه طول میکشید، اما نیاز بشر باعث شد کوچ از فضای کسب و کارهای فیزیکی به کسب و کارهای مجازی بسیار با سرعت اتفاق بیفتد و زنان نقش پررنگی در این روند و این نوع کسب و کارها بازی کردند.
در تمام مدتی که کسب و کارهای مبتنی بر پلتفرم و کسب و کارهای مجازی رشد و فعالیت میکردند، همواره در پس ذهن بسیاری از این کسب و کارها این سوال بود که اگر اتفاقی باعث شود نتوانیم از بستر اینترنت استفاده کنیم و شرایط به سمتی برود که اینترنت قطع شود، چه اتفاقی میافتد. در جلسات متعددی این نگرانی مطرح شد و عموماً تصمیمگیرندگان این موضوع چه در قوه مقننه و چه در قوه مجریه همواره اطمینانخاطر میدادند این اتفاق امکانپذیر نیست و هرگز شرایطی را به وجود نخواهیم آورد که کسب و کارها دچار مشکل شوند.
قطع اینترنت و شبکههای اجتماعی مشخصاً بعد از اتفاقات آبان ۹۸، بسیار پررنگ شد اما از آنجایی که در آن زمان مدت قطعی اینترنت کوتاه بود، چندان به چشم نیامد و کسب و کارها با گذر از وقفه یکهفتهای به کارشان ادامه دادند؛ هرچند این نگرانی برای فعالان دیجیتال و کسب و کارهای مجازی وجود داشت که ممکن است هر لحظه بستر فعالیت آنها محدود و نامطلوب شود و یا کلاً از بین برود.
تا اینکه طرح صیانت مطرح شد. در تمام مدتی که صحبت از این طرح بود، فعالان اقتصادی به ویژه فعالان حوزه دیجیتال این نگرانی و چالش را با طراحان طرح، مسئولان، نمایندگان و تصمیمگیران مطرح کردند و جلسات بسیار زیادی در مجلس، اتاقهای بازرگانی و… برگزار و عنوان شد که اگر این طرح اجرایی شود، کسب و کارهای زیادی از بین میرود.
مذاکرات و پیگیریها نهایتاً باعث شد سرعت تصویب طرح صیانت کاهش پیدا کند و فرصتی برای بررسی و تفکر بیشتر، بنچ مارک و زمینهسازی و بسترسازی ایجاد شود. اما شاید واقعاً کسی پیشبینی نمیکرد شرایطی در کشور به وجود بیاید که نزدیک به دو ماه فعالیت در فضای مجازی دچار مشکل و اختلال شود و دسترسی به پلتفرمها تا این حد سخت شود.
کسب و کارهای خرد زنانه، قربانی اول محدودیت اینترنت
کاهش سرعت اینترنت و سخت بودن دسترسی به پلتفرمها بسیاری از کسب و کارهای کوچک خانگی، کسب و کارهای مجازی و کسب و کارهای متصل به پلتفرمها را از بین برده است. حتی بسیاری از شرکتهایی که پشتوانه مالی خوبی داشتند وقتی این بستر نامطلوب شد، نتوانستند کار کنند و بسیاری از کسب و کارها اعلام ورشکستگی و تعدیل نیرو کردند. حتی اگر فرض کنیم این محدودیتها به زودی رفع شود، آثار سوء این دو ماه اختلال، به قدری عمیق، بزرگ و غیرقابل جبران است که نمیشود به آن شرایط موقتی گفت.
در حال حاضر آمار و ارقام نشان میدهد نرخ مشارکت زنان به شدت کاهش پیدا کرده و بسیاری از خانوادهها چه آنهایی که زنان در آنها سرپرست خانوار نیستند و چه آنهایی که زنان سرپرست خانوارند، دچار مشکل شدهاند. وقتی دولت خط فقر را ۱۸ میلیون تومان عنوان میکند، چطور میتوان انتظار داشت در یک خانواده حداقل سهنفره فقط یک نفر کار کند که بتواند با یک حقوق متوسط ۱۰ میلیونی زندگی کل خانواده را بچرخاند.
در سالهای گذشته تلاش کردیم بار تکفل را کاهش دهیم. یعنی شرایطی را که یک نفر کار کند و بقیه زندگی روزمره داشته باشند، تغییر دادیم. چون امکانپذیر نیست حقوق سرپرست خانوار تا حدی افزایش پیدا کند که در یک خانواده تنها یک نفر حقوقبگیر باشد و مابقی مصرفکننده باشند. بنابراین تلاش شد زنان به نیروی کار تبدیل شوند و بتوانند وارد بازار کار شوند، خوداشتغال باشند، برای دیگران کار کنند، کارآفرین یا کارفرما باشند تا بخشی از مسئولیتهای اقتصادی خانوار بر دوش زنان هم گذاشته شود. اما وقتی این فضا متزلزل میشود، بهیکباره سرمایههای بسیار زیادی از بین میرود، از همه مهمتر سرمایه اجتماعی و اعتماد اجتماعی مخدوش میشود که جبران آن بهسادگی امکانپذیر نیست.
مختل شدن روند ارتباطات در مراکز درمانی
تبعات قطع اینترنت مطمئناً فراتر از کسب و کارهای خرد و کسب و کار زنان است. نکتهای که باید به آن توجه شود این است که اینترنت تنها مختص به کسب و کارهای دیجیتال و کسب و کارهای مبتنی بر پلتفرم نیست. تقریباً همه کسب و کارها امروزه متصل به اینترنت هستند. بسیاری از ارتباطات درون و برون سازمان مبتنی بر اینترنت شده است. مثال ساده آن را در بیمارستانها شاهدیم که گزارشدهی استادان، پزشکان، دستیاران، دانشجویان، سرپرست، پزشک کشیک پرستار و… به یکدیگر در بستر اینترنت است.
ضربه به آموزش مجازی
در حوزه آموزش و مدارس کلیه ارتباطات معلم و دانشآموز را در سالهای کرونا روی بستر مجازی بردیم. تعدای از پلتفرمهای خود آموزش و پرورش استفاده میکردند اما بخش زیادی از معلمان، دانشآموزان، اساتید و دانشجویان هم طریق سایر پلتفرمها که در حال حاضر فیلتر شده است، با یکدیگر در ارتباط بودند. در حال حاضر این امکان از این بخش گرفته شده است و آیا مسئولان میدانند این وضعیت چه مشکلات و تبعاتی برای خانوادهها، والدین شاغل و مربی و معلمان ایجاد میکند؟
نابودی بخش گردشگری
فیلترینگ به بخش گردشگری هم آسیب زیادی وارد کرد. وقتی یک گردشگر وارد کشور میشود، انتظار دارد بتواند از نقشههای دیجتال، جیپیاس و اینترنت در مسیریابی استفاده کند، وقتی اینترنت کند میشود و دسترسی به بسیاری از خدمات گوگل محدود میشود و حتی مسیرهای ارتباطی و پلتفرمهای پیامرسان، گوگلمیت، اسکایپ و… قطع میشود، گردشگری که تجربه اینترنت و سرعت دانلود و آپلود بالا را دارد و به خدمات اینترنتی بدون محدودیت در کشورش دسترسی داشته است، وقتی با این وضعیت روبهرو میشود، علاوه بر اینکه سردرگم و گیج میشود، دچار دلسردی و سرخوردگی هم میشود. بنابراین باید تاکید کنم اینترنت وسیله جانبی نیست و وسیله حیاتی است.
مختل شدن ارتباطات تجاری
در حوزه تجارت هم اختلالات اینترنت و قطعی پلتفرمها خسارتهای بیشماری را در پی داشت. نزدیک دو ماه است که تجار نمیتوانند با طرف خارجی ارتباط بگیرند. برای یک ویدئوکنفرانس ساده با مشکلات عدیدهای روبهرو هستند. وقتی بازرگان و تاجر قصد دارد با کشوری ارتباط بگیرد، فضای ارتباط برای او باید فراهم باشد و دو طرف انتخاب کنند که در چه بستری میخواهند جلسه بگذارند یا ارتباط برقرار کنند. در دنیا ارتباط تلفنی از طریق تلفن ثابت منسوخ شده است. همه ارتباطات در بستر پلتفرمهای آنلاین صورت میگیرد. طی این مدت روزهایی بود که اینترنت بهکل قطع بوده یعنی تجار هیچ راه ارتباطی نداشتند. ارسال یک ایمیل ساده ساعتها زمان میبرد. این وضعیت تاثیر بسیار منفی بر مبادلات تجار، مشتریان خارجی و تصویری که دنیا از ما دارد، گذاشت. طی این مدت برخی پیشنهاد کردند از پلتفرمهای داخلی استفاده کنید، اما مگر میشود به شریک تجاری بگوییم بله، آیگپ یا … نصب کنید. این شرایط مشابه وضعیتی است که ما به دلیل تحریم با آن روبهرو هستیم و با کشورهای محدودی میتوانیم ارتباط تجاری داشته باشیم. در این شرایط ارتباطات مجازی هم با محدودیت روبهرو شده است.
تجربه تلخ خود من در این ۵۰ روز این بود که برای تجارت باید با سه کشور ارتباط میگرفتم. اما عملاً قطعی اینترنت باعث شد این ارتباط به موقع صورت نگیرد و به طور کل روند کار و ارتباطات محتل شد. در این شرایط باید همزمان پاسخگوی طرف تجاری خارجی، ساپلایر و کارفرمای داخلی میبودم. اگرچه طرفین سعی کردیم شرایط یکدیگر را درک کنیم، اما همه نگران و کلافه بودیم و نهایتاً ارتباطات به موقع انجام نشد و پروژهای که باید در یک زمان مشخص صورت میگرفت با تاخیر زیاد انجام شد و به دلیل تاخیر در زمان بارگیری، ارسالها، ارتباطات و… دچار ضرر و زیان شدیم. در مقیاس بزرگتر این ضرر و زیانها به مراتب بزرگتر و در خیلی از موارد برای بنگاهها غیرقابل جبران است.
سوال من این است وقتی بستر و ساختاری سالها طول کشیده و شکل گرفته و تلاش شده نگاه جدیدی به نوآوری و فناوری صورت بگیرد، چطور ممکن است یکدفعه آن را از بین برد؟ در روزهای ابتدایی تصور این بود که قطعی اینترنت مشابه دفعه پیش نهایتاً یکهفتهای پایان یابد اما در حال حاضر بیش از ۵۰ روز است که وضعیت ادامه پیدا کرده است. گرچه تقریباً ۹۰ درصد مردم از طریق ویپیان در همین پلتفرمهای فیلترشده با یکدیگر در ارتباط هستند، سوال من از تصمیمگیر این است که وقتی آمارها نشان میدهد ۹۰ درصد مردم از فیلترشکن استفاده میکنند، چه اصراری بر ادامه فیلترینگ است.
از طرفی اینکه فکر شود با فیلترینگ امنیت مورد نظر شکل میگیرد، یک خیال خام است و امکان ندارد راهی برای دور زدن فیلترینگ وجود نداشته باشد. اوایل عنوان شده بود استفاده از ویپیان باید جرم شناخته شود. این در حالی است که ویپیان تنها برای رد شدن از فیلترینگ نیست، مصارف دیگری هم دارد. متاسفانه در این کشور عادت شده هرکسی خارج از تخصص خود صحبت کند و تصمیم بگیرد و به هر موضوعی نگاه امنیتی وجود داشته باشد.
من معتقدم آسیبی که در حال حاضر از فیلترینگ میبینیم، امکان ندارد از باز بودن این فضا ببینیم. در تمام مدتی که به دلیل اختلالات اینترنت و فیلترینگ، ارتباطات تجاری محدود شد و کسب و کارها، زنان فعال اقتصادی، تجار، تولیدکنندگان و… سردرگم و ورشکست شدند، ارتباطاتی که مدنظر سیاستگذار بود و به دلیل آن فیلترینگ صورت گرفت، از طرق مختلف انجام شد.
اینترنت برای کسب و کارهای مجازی مثل آب، برق، مخابرات و مواد اولیه برای کارخانجات صنعتی است. سوال من این است که آیا میتوانید از یک کارخانه انتظار داشته باشید، بدون آب، برق، گاز، ماشینآلات، مواد اولیه، نیروی انسانی و… کار کند؟ این نهادههای حیاتی در کسب و کارهای مجازی و کسب و کارهای مبتنی بر اینترنت و پلتفرم در بستر اصلی که اینترنت است، خلاصه میشود. وقتی دسترسی به اینترنت محدود است، این نوع کسب و کارها هم بیمفهوم میشوند.
در انتها باید بگویم با وجود مشکلات، عمیقاً به این موضوع باور دارم که با فیلترینگ و محدودیت اینترنت هرگز آنچه مدنظر تصمیمگیران است، اتفاق نخواهد افتاد. نمیتوان مانع گردش اطلاعات شد؛ شاید گردش اطلاعات به تاخیر بیفتد اما در هر صورت گردش اطلاعات اتفاق میافتد؛ متخصصان این حوزه مطمئناً راههایی برای نفوذ و دور زدن محدودیتها و شکستن انحصار پیدا میکنند. تصمیمگیران باید این موضوع را بپذیرند که همانطور که نمیتوان جلوی نفس کشیدن را گرفت و نمیتوان آب، برق و گاز کارخانهها را قطع کرد، اینترنت را هم نباید قطع کنند، به این دلیل که تبعات منفی آن صدها برابر بیشتر از آن است که فکر میکنند به دست میآورند.