در ماههای اخیر شاهد توجه ویژه ی دولت به اکوسیستم استارتاپی و کارآفرینی کشور هستیم و که کمی برای فعالان اقتصادی غریب است .غریب از آن جهت که در طول این سالها شاهد حمایت از فعالان اقتصادی در برهه های مختلف بوده ایم اما شیوه ی کنونی حمایت از استارتاپها توجه سایر فعالان اقتصادی را برانگیخته است.از راه اندازی سامانه ی اختصاص وام تا سامانه ی در راستای حذف مجوز متولیان متفاوت ، معافیت مالیاتی ، تسهیل در امور گمرکی و هر آنچه که استارتاپها در این سالها با آن مشکل داشته اند قرار است در این سامانه رفع شود و اختصاص دادگاه قضایی اختصاصی برای مشکلات استارتاپها!!!
اما آنچه در این سالها میتوان بعنوان خروجی حضور دولت در بخشهای مختلف علی الخصوص فناوری اطلاعات را بروی کاغذ ، نمره ی مردودی است.کافیست سرانجام پروژه هایی که پسوند بومی را دارند را ببینیم.چه چیزی استارتاپها را اینقدر بزرگ کرده است که تمام دستگاه های نظارتی در راستای تسهیل امور استارتاپها اقدام میکنند. مطمنا هیچکس با فعالیت استارتاپها که متشکل از عده ای جوان است مخالف نیست اما پشت پرده ی این همه حمایت چیست؟در هفته های اخیر هم تاثیری گذاری بخش دولتی بر بسیاری از کسب وکارهای نوپا بودیم. به بیان دیگر اکثر فعالان استارتاپی به نوعی وابستگی شدید به منابع دولتی و زیرساخت ها دارند البته بجز همان تعداد اندک نور چشمی که نسبت به سایرین شاهد تعطیلی کسب وکارشان نبودند!!!
فرهنگ سازی اکوسیستم و استارتاپ
از چند سال پیش کلماتی در بین فعالان اقتصادی علی الخصوص حوزه ی فناوری اطلاعات وارد و تازگی داشت.اکوسیستم کارآفرینی یا اکوسیستم استارتاپی ، منتور ، فریلنسر و ….
واژه ی اکوسیستم استارتآپی ،در این سالها پرکاربرد شده است.کلماتی غیربومی که اینروزها از دهان هر مدیر و مربی و مدعی بیرون می آید. واژه ی که سعی دارد فعالان این بخش را زیر یک سقف جمع کند فعالانی که به ندرت واقعا به مشارکت کنار هم اعنقاد دارند و در ظاهر پشت یک میزگرد مینشینند و بعد در اولین فرصت تنها به فکر منافع هم هستند.
هر کدام از این کلمات به بخشی از فعالان اختصاص دارد که عده ای سعی کردن با توجه به بالغ نبودن این حوزه خود را بعنوان یکی از اجزای این اکوسیستم معرفی کنند. از کسانی که بدون هیچ روزمه ای در حوزه منتورینگ یا راهنما ایفای نقش کردند.از کسانی که هیچ تجربه ای از راه اندازی یک ایده نداشتند ولی بعنوان فعال این حوزه شناخته شده اند که گذر زمان فعالان واقعی این حوزه را مشخص خواهد کرد.
درخشش نسل اول
داستان دیجی کالا ،شکل گیری کافه بازار و آپارات در شرایط تحریم ، راه اندازی اسنپ تا سایر شرکتهای بزرگ را همگان میدانند. تاثیری که هرکدام از این شرکتها در زندگی فردی و اجتماعی ایرانیان گذاشته است غیرقابل انکار است و با توجه به مسیر رشد این شرکتها ، همه منتظر ظهور نسل دوم استارتاپهای ایرانی هستند. اگر این نسل دوم وجود دارند کجا وچه کسانی هستند؟
انفعال یا انتظار در نسل دوم
در این سالها شاهد راه اندازی انواع سامانه های دولتی و خصوصی ،رشد تعداد شتابدهندهها ، برگزاری دورههای توانمندسازی ، ایجاد صندوقهای سرمایهگذاری، تصویب قوانین و سیاستگذاری دولتی هستیم اما چرا کمتر شاهد ظهور غولهای جدید هستیم.
مدیران نسل اولی عقیده دارند بیشتر افراد به دنبال کپی کردن ایدههای موفق قبلی هستند که به نظر میرسد بعد از به اشباع شدن حوزههایی مانند تجارت الکترونیک، شرکتهای نوپای جدید در حوزههای دیگر حضور پیدا نکردهاند که دلیل آن کوچک بودن آن بازار جدید و عدم نیاز فعلی بازار به آن سرویسها باشد که اشاره به زمان لازم برای به بلوغ رسیدن یک ایده میکند.
اما نکته ای که وجود دارد این است که ایده های جدید هم از مجموعههایی بیرون آمده که خودشان از نسل اول کشور بودهاند.بعنوان مثال دیوار و بَلَد از مجموعه کافهبازار یا اسنپباکس، اسنپتریپ و اسنپفود از اسنپ یا دیجیپی، دیجیکالا نکست و سوپرمارکت از دیجیکالا بوجود آمده اند و فضای را برای رشد سایر استارتاپها ایجاد نمیکند.
بوجود آمدن غولها و قانون شکنی
آنچه مشخص است هرجا که شفافیت نداشته باشد بخواهد یا نخواهد دچار مشکل خواهد شد و اکوسیستم کارآفرینی کشور هم از قاعده مستثتا نیست. فضای که دولت با حمایتهای خود در موضوعاتی چون اشتغال ، سرمایه گذاری ، ارزآوری و … مصادره به مطلوب خود کند و هر جا که این غولها تخلف یا قانون شکنی را مرتکب شوند را نبیند، هر جا لازم شود به نفع آنها قوانین جدید را مصوب کند و این زنجیره را ادامه دهد. در این فضا غولهای بزرگی بوجود آمده اند که قانون یا مردم را چه در دادگاه و چه در شبکههای اجتماعی به جان هم میاندازد.از ده هزار پرونده ی که یک پلتفرم درج آگهی در پلیس فتا بگویم یا از حواشی یک تاکسی اینترنی که اینروزها شاهد هستیم حتی شهرداری در برابر قدرت این غول کاری از پیش نمیتواند ببرد.
تبیعض در یک خانواده
منظور از اکوسیستم تنها برگزاری همایش،جلسه،صبحانه نیست بلکه متکی بر تعامل و نظم برای پویایی اجزای آن است تا کوچکترین عضو آن در دور افتاده ترین شهر تا غولهای بزرگ پایتخت نشین همگی در برابر قانون ، حمایت و … برخورداری یکسانی داشته باشند .
اما آنچه را در این سالها دیده ایم تفاوت در اجرای قانون ، حمایتهای مالی و معنوی دولت از برخی نور چشمی هاست. نورچشمی هایی که یکی بدلیل فیلترینگ ، یکی بواسطه تحریم ، یکی بدلیل عدم حمایت رقبای شهرستانی ، یکی بدلیل اعطای تسهیلات مالی و حمایتهای قانونی در حال حاضر تبدیل به غول شده اند و هرروز خواهان امتیازات بیشتری هستند و در خلا قانون در حال گسترش و پیاده سازی سایر ایده هایی هستند که میشود این ایده ها توسط سایرین انجام شود.
دخالت دولت در اکوسیستم استارتاپی مفید با توجه به تجربه های قبلی مفید نخواهد بود و حضور دولت باید بصورت محدود و تسهیل برای تمامی فعالان این حوزه باشد.حمایت دولت نباید برای یک کسب و کار خارج از استاندارد باشد و نگاهش به همه ی کسب و کارهای این حوزه یکسان باشد.البته که برای کسب و کارهای بزرگتر باید امتیازات بیشتری را در نظر گرفت اما این نوع امتیازات نباید آنقدر وسیع و بی حساب و کتاب باشد که شائبه رانت در آن هویدا باشد و البته این موضوع که طرحهای فعلی در دولت فعلی معتبر است نیز بایستی در نظر گرفته شود چرا که در این سالها طرحهایی در دولت های قبلی مصوب و در دولت بعدی کم لم یکن شده اند.
علاوه بر این با توجه به اشباع یک حوزه دولت میتواند با اعطای امتیازات بیشتر ، ایجاد بازارهای مرتبط ،برای سایر حوزه های که به آن کم توجهی میشود ، امکان فعالیت در این حوزه ها را فراهم کند. نگاه دولت به اکوسیستم استارتاپی نباید تنها به نسل اولی ها یا حوزه هایی که منافع بیشتری برای دولت دارد باشد.
موضوعی که در حال حاضر میتوان دید اینست که پول واقعی یا همان سرمایه گذار در اکوسیستم استارتآپی کشور وجود ندارد و دولت قصد دارد با اعطای وام این خلا را پر کند.علت عدم پول واقعی در این فضا را میتوان به افزایش تعداد فعالان مختلف به این اکوسیستم دانست.چرا که آنقدر تعداد شرکتهای استارتآپی زیاد شده است که پیدا کردن یک شرکت نوپایی که ایدهاش موفقیت در پی داشته باشد، برای سرمایهگذار کاری سخت است.حال دولت سعی دارد با تزریق پول نفت اکوسیستم استارتاپی کشور را هدایت کند.چیزی که با ذات اکوسیستم و استارتاپ در تضاد است.اعطای وامهایی که طبق نظر کارشناسان و مسئولان به مانند سم و طناب داری است بر گردن استارتاپها
دولت بجای اینکه خود بصورت غیرمستقیم برای استارتاپها سرمایه گذاری کند میتواند با مشوق هایی، فعالان اقتصادی کشور را به سمت سرمایه گذاری بروی استارتاپها تشویق کند.
پشت پرده چیست ؟
بدون قدرت نه قانونی تصویب میشود نه قانونی اجرا میشود. وقتی قدرت تنها در بخشهای معینی تمرکز پیدا کند و اکثریت بی قدرت باشند، قانون هم به همان نسبت خم میشود.با پول میتوانید همه مجوزها را کسب کنید، میتوانید هر نوع تخلفی بکنید، میتوانید باغ را برج کنید، روی کوه خانه بسازید، بدون رعایت مسائل ایمنی مال بسازید، در کوچه تنگ یک بیست طبقه بسازید.وقتی تمرکز در یک عرصه دست یک یا دو بازیگر باشد ،این بازیگران قدرت پیدا میکنند و وقتی قدرت بصورت متمرکز در اختیارشان باشد ، قانون را رعایت نمیکنند، قوانین خود را مصوب میکنند و صدای مخالفان به گوش نمیرسد.
سرمایه بزرگ میل به انحصار دارد، چه شرکتهای ماهیگیری چینی فعال در جنوب باشند چه شرکتهای استارتاپی.دولت ها امروز بیش از هر زمان دیگر میخواهند خدمات و حتی تولید را انحصاری کند. سرمایه گذاران بزرگ انحصار دریافت میکنند و در عوض به قیمت کاهش قیمت بقیه ی امور را هدایت میکنند.
بعنوان مثال یک تاکسی اینترنتی را با نام شرکت X در نظر بگیرید.
شرکت X شکل مطلوب کسب و کار از منظر دولت ها می باشد. این که یک یا چند سرمایه ی بزرگ ، همه یا بخش زیادی از یک بازار را در اختیار بگیرند، و دولت هم به جای مالیات گرفتن از چند صد هزار تاکسی تلفنی از آنها مالیات بگیرد. در این فرایند هم از تعهدات دولت کمتر میشود، هم خدمات رسانی و نظارت بهتر میشود، هم درآمد احتمالی دولت بیشتر میشود. تا اینجای کار همه راضی هستند.
اما آن روی دیگر سکه کاهش قدرت کارگران را در پی دارد. رانندگان باید تابع محض دستورالعملهای شرکت X باشند. چون با کوچکترین سرپیچی یا درخواست امتیازات بیشتر که در تضاد با سیاستهای شرکت X باشد ،آنها را اخراج می کند، و دیگر نمی توانند در یک تاکسی تلفنی کار کنند چرا که دیگر تاکسی تلفنی وجود ندارد. کاهش قدرت رانندگان به کاهش قدرت مصرف کننده هم می انجامد، چون مصرف کننده کوچکترین امکانی برای چانه زنی پیدا نمی کند و تابع سیستم قیمت گذاری شرکت X هستند.
شرکت X یک شکل انحصاری از سازماندهی نیروی کار است. یعنی کاستن از قدرت مصرف کننده و راننده و تجمیع قدرت در دست یک شرکت. در چنین مواردی برای جلوگیری از این اتفاق واگذاری مثلا شرکت X به تعاونی تاکسی داران به صورت فروش سهام و تعیین دموکراتیک هیئت مدیره و مدیرعامل است.با قدرت بخشیدن به تعاونی ها مانع از تجمیع و انحصار قدرت در دست چند نفر میشویم که رویکردی عادلانه است.
دولت اصرار دارد تا خدمات را بصورت شرکت X واگذار کند، دولتی ها مدام میخواهند، مردم شرکتهای X را یک مسئله فن آورانه بدانند اما این یک موضوع کاملا اقتصادی است.چرا که نمونه های شرکت X را بسیار داریم.
چه دلیلی دارد که حمل و نقل شهری در کشور ، در اخیتار چند شرکت X باشد تا پس از در اختیار گرفتن بازار، هر آنچه را که مایل باشند رقم بزنند. مگر در استانهای دیگر شرکتهای دیگری که بتوانند خدمات شرکت X را انجام دهند وجود ندارد.در همین شهر اصفهان همزمان و حتی قبلتر از اوج تاکسی های اینترنتی حال حاضر نمونه های بودند که بدلیل عدم حمایت حتی نتوانستند در اصفهان شناخته شوند.مطمنا اگر سیاست انحصار نبود در هر استان یک تاکسی اینترنتی با رویکردی غیرانحصاری در کنار سایر فعالین این حوزه مشغول خدمات دهی بود.
چه دلیلی دارد که خدمات یک حوزه از تاکسی اینترنتی ، بلیط هواپیما ، رزرو هتل ، سفارش غذا و …. بصورت انحصاری در اختیار بازیگران محدودی باشد که علاوه بر انحصارگرایی ، سایر استارتاپهای توان رقابت با آنها را ندارد.
مطمنا هیچکس با اکوسیستم کارآفرینی ،استارتاپها و فناوری مخالف نیست؛ ولی همه با سیاست واگذاری و سازماندهی کار مشکل دارند. اگر رویکرد و نگاه بخش حاکمیت انحصارگرایی باشد بصورت اپیدمی حتی در بخش خصوصی رخنه میکند تا جایی که در برخی استانها شاهد تبیعض میان فعالان استارتاپی هستیم.کسانی که متصل به مراکز قدرت حضور فعال در رسانه ها،حمایت های مالی و معنوی تخت اختیار مراکز قدرت قرار میگیرند و مابقی باید به تنهایی به رقابت به نورچشمی ها بپردازند.
همه با سیستم واگذاری غیر غیرعادلانه مخالف هستند چرا که این نوع واگذاری را آفت خیر میدانند که منجر به نارضایتی عمومی میشود.نمونه های زیادی از این نوع واگذاری ها وجود دارد که گویا در تاریخ تنها برای ثبت شدن باقی مانده است و عبرتی از آن گرفته نمی شود.
آیا تمامی استارتاپها از چنین حمایتهایی متنعم میشوند! آیا اعطای تهسیلات بانکی و معافیت مالیاتی در راستای حمایت از استارتاپ ها و تداوم حیات اکوسیستم کارآفرینی کشور است یا حمایت از برخی شرکتها تحت نام استارتاپ؟؟؟!! آیا مجموعه ای که بیش از سیصد نیرو مستقیم و هزاران نیروی غیرمستقیم و استفاده کننده ی میلیونی دارد را میتوان استارتاپ نامید تا همین مجموعه ها در راستای حمایتهای دولتی از استارتاپها چون معافیت مالیاتی، دریافت وامهای میلیاردی در زیر چتر نام استارتاپ پنهان شوند!!! چه مقیاس و اندازه گیری برای اینکه مجموعه ای را استارتاپ بدانیم ، وجود دارد؟
اگر قرار است حمایت و منافعی برای اکوسیستم کارآفرینی و استارتاپی کشور در نظر گرفته شود تمامی ذینفعان این حوزه بصورت یکسان متنعم شوند و همگی در برابر قانون حق مساوی داشته باشند و شاهد اکوسیستم استارتاپی باشیم نه یک اکوسیستم دولتی که حتی در برابر قانون مصونیت داشته باشند و در پایان مصداق به نام همه و به کام یکی نباشد.