تفاهمنامههای جاهای دیگه رو نمیدونم اما بعضی از تفاهمنامههای حوزه مرحوم فناوری اطلاعات و ارتباطات کشور واقعا یه جوک بیمزه شده.
طرف تا یکی دو تا رسانه از دستشون در میره و بهش گیر میدن که زیادی بیکار و بیخبر شدی، سریع یه سری تفاهمنامه امضا میکنه.
متنی که در ادامه میخونید رو یک کلاغ از دفتر یک مسوول به دست من رسونده که داشته تلفنی با یکی دیگه حرف میزده.
رییس: سلام سعید جان، خوبی؟ اروپا خوش گذشت؟ بابا به ما هم خبر بده مگه با ما بد میگذره؟ (هرهرهر) کمپیدایی جیگر. میگم یکی دو تا نشریه یه مقدار موی دماغ شدن، گذرت سمت ساختمون ما افتاد یه توک پا بیا یه تفاهمنامه امضا کنیم.
طرف پشت خط: چه تفاهمنامهای؟
رییس: گرفتی ما رو؟ بابا پاشو بیا یه دو تا پوشه با دو تا کاغذ سفید و خالی میذاریم جلومون، بچههای روابط عمومی هم میگم عکس بگیرن و با یه خبر بفرستن برای رسانهها و اتفاقا توش بزنن در جمع خبرنگاران! (تکرار خنده؛ هرهرهر)
طرف پشت خط: خب نتیجه چی؟
رییس: سعید به خدا افتادی رو فاز خنگی همیشگیها. بابا جان نتیجه چیه دیگه؟ خیالت تخت هیچ رسانهای نه پیگیر نتیجه میشه نه این که بخواد حتی بدونه تو این کاغذایی که مثلا در حال امضا عکس میگیریم چی نوشته شده. آقا اصلا چرا سختش میکنی، تو اگه یه روزی کسی ازت پرسید چی شد، بفرستشون سمت من. منم میدم این روابط عمومی با یه چیزی جمش کنه. اصلا کسی پیگیر هم شد میگیم محرمانه هست. (هرهرهر)
بابا تو کاری به این کارا نداشته باش، پاشو بیا یه عکس بگیر برو، این خبرنگارا رو تو خیلی زیادی جدی گرفتیا. میگم حواست نیست گوش نمیدیا. بابا جان میگم یه کاغذ سفید قراره امضا کنیم و خبرشو بدیم نشریات. تو خبر نه گفتیم چیکار میخوایم بکنیم، نه گفتیم تا کی میخوایم کاری بکنیم. اونوقت خبرنگار مثلا از چیچی میخواد سوال در بیاره.
راستی سعید میخوای سر راه داری مییای، به محسن هم زنگ بزنی اونم باشه؟ سه تایی به نظرم باحالترهها. یه عکس مشتی میگیریم و فرداش میشی تیتر روزنامهها.
آره به نظرم بگو محسن هم باشه، چون به ذهنم رسید بگیم یه سری مطالعات اولیه داره که باید بریم سوییس فقط! (هرهرهر)
طرف پشت خط یه چیز غیرقابل پخش میگه.
رییس: بابا عجب خری هستیا، تلفنی نمیخواد بگی، پاشو بیا حضوری. آره بابا اون اونجا هم میریم (هرهرهر). قربونت فقط دیر نکنی. به بچهها سلام برسون.
عزت زیاد
آق فری