سخن درباره ظهور و گسترش رسانهها و تغییرات چشمگیری که این رسانهها در زندگی فردی و اجتماعی به وجود آورده، آنقدر بدیهی و تکراری است که نیازی به تعریف این فضا نیست. آنچه مشهود است در یکی دو سال اخیر پیشرفت روزافزون فناوریهای اطلاعاتی و گستردگی ابزار و تجهیزات سختافزاری و نرمافزاری، اشکال جدیدی از فضای رسانهای را پدید آورده است و در این میان جنگ نرم با همین ابزار با هدف گرفتن فکر و اندیشه ملتها نقش مهمی را در سست کردن حلقههای فکری و فرهنگی جوامع ایفا میکند؛ بهصورتی که حقیقت را باطل و باطل را حقیقت جلوه میدهد تا جایی که ضرورت شناخت این فضا برای همه ضروری به نظر میرسد تا بهواسطه اطلاعات اشتباه دچار مشکل نشویم.
اگر بخواهیم سادهتر این موضوع را بررسی کنیم، کافی است به اتفاقات بازار ارز و سکه که در این چند ماه اخیر دچار نوسانات شدید هستند، نگاهی بیندازیم؛ جایی که نرخ دلار را به قیمت ۲۰ هزار رساند و سپس در مقابل بهصورت نزولی به قیمتهای عجیب ۶ هزار تومان کشاند. موضوع قیمت واقعی نرخ ارز نیست بلکه تاثیری است که فضای مجازی بر قیمت دلار و به تبع آن بر دیگر کالاها گذاشت؛ تا جایی که پوشک و رب به صدر توجههای قیمتی رسید و از طریق همین فضا بود که اعتراضات مدنی مردم نسبت به بیکاری، گرانی و تورم تبدیل به هجوم مردم به فروشگاهها و مراکز خرید شد که هزینههای زیادی را بهجای گذاشت.
در خصوص اتفاق خاشقجی، روزنامهنگار منتقد عربستانی که در ترکیه قطعه قطعه شد، جدای از اینکه بسیاری از شرکتهای فناوری، حضور در کنفرانس تجاری سرمایهگذاری در عربستان را تحریم کردند و افکار عمومی دنیا نسبت به این واقعه واکنش داد، طرف دیگر این جریان، کشور ترکیه بود که به اعتقاد ناظران، با ظرافت افکار عمومی دنیا را علیه عربستان تهییج کرد، اعتبار دوستی و دیپلماسی را حفظ کرد و در عین حال اهمیت حفظ امنیت درون مرزهای کشورشان را به همه یادآور شد. درواقع، به جای برخورد هیجانزده، یک جریان پایدار ایجاد کرد و دست آخر هم عربستان را به انفعال کشاند. در مقابل این ماجرا، در جریان کشته شدن باقر النمر در عربستان، به جای اینکه اتحاد جهان علیه دولت عربستان برانگیخته شود (و بهتدریج برانگیخته میشد)، متاسفانه علیه ما شکل گرفت و در مجامع جهانی محکوم شدیم. عربستانیها به جای عذرخواهی، طلبکار شدند و سررشته ماجرا را به دست گرفتند تا جایی که گویی خون یک نفر فراموش شد و در کشاکش سفارتسوزی، ما به فقدان امنیت دیپلماتها و اماکن دارای مصونیت متهم شدیم و بسیاری از کشورهای عرب با ما قطع ارتباط کردند!
در عصر حاضر دیگر نباید انتظار داشت دشمن یا مخالفان با اسلحه به پشت مرزها آمده تا نبردی تن به تن را آغاز کنند بلکه در این زمان در دست تکتک افراد جامعه سلاحی بهنام تلفنهای هوشمند وجود دارد که میتواند در نقش یک سلاح مخرب یا مفید مورد استفاده قرار گیرد؛ همانطور که در خصوص ضرورت وجود عدم فیلتر شبکههای اجتماعی غیرایرانی گفته شده که این شبکهها میتوانند در معرفی ایران در حوزههای گردشگری، صنعت، فرهنگ و سیاسی بازوی توانمندی باشد. در بیشتر موارد راهکار مسوولان حذف صورتمساله بوده است تا حل آن؛ تا جایی که در حال حاضر بیشتر شبکههای اجتماعی در ایران فیلتر هستند و این یعنی عدم حضور میلیونی ایرانیها در شبکههای اجتماعی پرطرفدار و نمایش چهره واقعی مردم ایران. اینقدر در استفاده از این ابزار بدون سواد لازم برخورد داشتهایم که گاه میشنویم توریستهایی که به ایران آمدهاند بسیار متعجب میشوند از آنچه میبینند تا آنچه در مورد ایران در اینترنت و فضای مجازی خواندهاند!
از این رو بهتر است مسوولان هر چه سریعتر وارد میدان شوند و سواد رسانه عصر جدید را فرا بگیرند تا قافیه را به دیگران واگذار نکنند، برای درک این موضوع کافی است سری به سایتهایی بزنند که ترندها یا هشتگهای پراستفاده را در هر شبکه اجتماعی نمایش میدهد و حتی موقعیت جغرافیایی هشتگ مدنظر را نمایش میدهد. در این خصوص حتی برخی از هشتگها که به زبان فارسی هستند، در برخی کشورهای غیرفارسی بیشتر از ایران از این هشتگ استفاده شده است و این یعنی نبرد رسانهای.
در کنار مسوولان، الزام آموزش مردم بیش از پیش به چشم میخورد. در جایی که رسانههای فارسیزبان خارج از ایران، ناامیدی و مسایل غیراخلاقی را بهصورت گسترده در جامعه پمپاژ میکنند، فضای مجازی فرصتی را بهوجود آورده که دیگر برای داشتن یک رسانه مستقل نیازی به پیچیدگیهای خاص نیست بلکه آشنایی با این فضا و شناخت ذائقه مخاطب کافی است.
علاوه بر این، افراد سرشناس که اصطلاحا سلبریتی نامیده میشوند بهواسطه پایگاه اجتماعی نزد مردم طرفداران خاص خود را دارند. در همین فضای رسانهای شخصیتها بهواسطه طرح شایعاتی ترور میشوند و جالب اینجاست زمانی که شایعه تکذیب میشود همان رسانهها، تکذیب شایعه را منتشر نمیکنند و این برای عدهای که این شایعات را بدون هیچ بررسی قبول و به دیگر کاربران منتقل میکند باعث بروز مشکلات گاه عمیق میشود.
لذا تردیدی نیست که علاوه بر لزوم کسب تواناییهایی چون مدیریت زمان، اعتبارسنجی رسانه، دسترسی، ارزیابی، تجزیه و تحلیل پیامهای رسانهای و تبلیغات، کسب چنین قابلیت ارزشمند و هدایتگری مستلزم تحصیل دانش و اطلاعات کافی در زمینههای تاریخی، اقتصادی و حتی فرهنگی و سیاسی است؛ و شاید از همین رو صاحبنظران بر این مهم وفاق دارند که همه دانشآموختگان و تحصیلکردگان در هر سطحی تا اندازهای فاقد سواد رسانهایاند. لذا میتوان اذعان کرد که امروزه سواد رسانهای از شاخصههای باسوادی در جهان مدرن قلمداد شده، بهواسطه تحولات روزافزون و پیدرپی در عرصه ارتباطات و اطلاعات انتها و پایانی بر آن متصور نیست و از همین روی مستلزم همه کنشگران و تعاملگران رسانهها اعم از سنتی و نوین نیازمند بازآموزی و روزآمد نگاهداشتن دانش خود بوده و البته ضرورت جدی انگاشتن آموزش سواد رسانهای از ابتداییترین نهادهای آموزشی باید در صدر اولویتها و برنامههای توانمندسازی کودکان و نوجوانان قرار بگیرد تا هزینههای بیشتری در دوران جوانی و میانسالی به آنان تحمیل نشود و تبعات ناشی از عدم استفاده بهینه و مطلوب از رسانهها در نسلهای آتی کاهش یابد. امید است با اتخاذ تمهیداتی از سوی مسوولان امر، فرهنگ بهرهگیری صحیح از رسانهها در جامعه نهادینه شده و تلقی غلط مقابله با رسانه به مدیریت متعهدانه و آگاهانه از محتویات رسانه تغییر یابد و مخاطب رسانه همواره در برابر این پرسش قرار دارد که «چرا محتوایی تولید و منتشر میشود»؟