روی صندلی آرایشگاه نشسته بودم و آرایشگر در حال کوتاه کردن موهایم بود که فریاد یکی از مشتریان آرایشگاه توجه همه را به خود جلب کرد. “پلاسکو فرو ریخت.”خبری که بسیار تکان دهنده بود و همه حاضران در آرایشگاه را مقابل تصویر روی گوشیهایشان میخکوب کرد. شاید بسیاری از مردم خبر واقعه هولناک و تاثربرانگیز ریزش ساختمان پلاسکو را از طریق همین شبکههای اجتماعی دریافت کردند که گویای قدرت مضاعف این رسانه است و باید گفت که ظاهرا با چند اما و اگر، رسانه عصر ما همین موبایلهای چند اینچی و شبکههای اجتماعی ارایه شده بر بستر آنها است.
اما آنچه بیش از هرچیز در این روزها خاطر مردم را آزرد حضور گسترده افراد غیر مرتبط برای تهیه عکس، سلفی، فیلم و گزارش! از فاجعه پلاسکو بود. آنچه که پیش از این نیز در مراسم ختم چهرههای سرشناس مسالهساز شده بود. همین حضور گسترده موبایلبهدستها و کسانی که با هدف انتشار فیلم یاعکس در فضای مجازی در محل حادثه حضور داشتند در ساعات ابتدایی باعث ایجاد اخلال در امدادرسانی و تشدید مشکلات شد. فراموش نکنیم که در امدادرسانی ثانیهها نیز برای نجات جان حادثهدیدگان تعیین کننده هستند و چه بسا یک لحظه ایستادن یک فرد برای گرفتن فیلم یا عکس به قیمت جان یک حادثه دیده تمام شود.
اگرچه کم نبودند شهروندانی که با درک حساسیتهای ماجرا، تلاش کردند تا با اقداماتی همچون راهاندازی کمپینها و هشتگها، مانع تداوم هجوم افراد تحت عناوینی همچون روزنامهنگار شهروندی، شهروند خبرنگار و زامبیهای مجازی در تشدید بحران پلاسکو شوند، اما باز هم همچون گذشته این اقدام واکنشی مانع پیروزی بیفرهنگی و ولنگاری در شبکههای اجتماعی نشد.
موبایل و شبکههای اجتماعی رسانه عصر جدید
اگر به تاریخ رجوع کنیم میبینیم در میانه جنگ جهانی دوم رادیو چنین اثرگذاری بالایی در میان مردم داشت و بسیاری حتی معتقدند که هیتلر و گوبلز وزیر تبلیغات او با اتکا به همین اثرگذاری بالای رادیو توانستند ملت آلمان را با اهداف نژادپرستانه خود هماهنگ و همراستا کنند.
در علوم ارتباطات اجتماعی بعد از پوشش زنده وقایع جنگ خلیجفارس(جنگ عراق و آمریکا) و اثرات یکپارچه و بالای آن روی مخاطبان از اثری به نام “اثر سیانان” صحبت شد آنچه که تحت تاثیر قدرت تلویزیون و پخش زنده به وجود آمده و میتوانست با پخش زنده وقایع جنگ، انسان را به شاهدی حاضر در میدان پیکار تبدیل کند و اثرات قاطعی بر افراد به جا گذارد.
بعد از این واقعه شاید آنچه بار دیگر تمام جهان را پای تلویزیونها کشاند بروز واقعه یازده سپتامبر و فرو ریختن برجهای دوقلو سازمان تجارت جهانی بود. در کشور خودمان نیز پوشش زنده واقعه زلزله بم در شبکه خبر تاثیرات شدید و عمیقی بر مردم گذاشت و موجی از حمایت از آسیبدیدگان را برانگیخت.
اما اگر در دورهای رادیو و در زمان دیگر تلویزیون نبض اخبار جهان را در اختیار داشتند و بازگوکننده وقایع بودند، حالا شبکههای اجتماعی که بر بستر موبایل ارایه میشوند نقل کننده اخبار در گوشه و کنار جهان هستند. در این شرایط دیگر این تنها رسانههای بزرگ نیستند که واقعه را از یک زاویه بازتاب میدهند بلکه مثلا در واقعهای مثل آتش سوزی پلاسکو از کسب محله گرفته تا ماموران آتشنشانی و سکنه همه در لحظه و حتی پیش از آنکه خبر به رسانهها برسد هر یک از یک زاویه تصویری از واقعه را روی شبکههای اجتماعی منتشر کردند.
تصاویر مختلفی که از زوایای مختلف و توسط اشخاص مختلف از آتشسوزی پلاسکو و فروریختن این نماد ایران مدرن ارسال شد و در شبکههای اجتماعی منتشر شد گویای همین چندوجهی بودن و انعطافپذیر بودن شبکههای اجتماعی است. اما اگرچه همین چندوجهی بودن شبکه های اجتماعی در بازتاب مسایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی میتواند باعث دموکراتیکتر شدن و اصلاح سیاستمداران و یا اصلاح مشکلات اجتماعی مثل گورخوابی شود اما روی دیگر سکه این است که فیلمبرداری از فجایع این چنینی و ارسال آن به شبکههای اجتماعی همچنین میتواند تبدیل به ابزاری برای فرو ریختن اخلاقیات در جامعه ما شود.
طبیعتا نمیتوان شبکههای اجتماعی را نادیده گرفت و خواستار مبارزه با آنها شد و با نظر به نقاط مثبت آنها مثل غلبه شبکههای اجتماعی بر مکان و زمان، امکان برقراری ارتباط زنده و تعاملی بودن باید آنها را جدی گرفته و حتی برای استفاده بیشتر از آنها برنامهریزی کرد، اما در عین حال باید با تمهیدات فرهنگی و قانونی مانع بروز و ظهور پدیدههای زشتی مثل سلفی گرفتن با تلخترین لحظات زندگی افراد، گرفتن عکس به جای کمک رساندن، پخش شایعات و ایجاد مزاحمت برای نیروهای امدادی شد.
تعارض اخلاق رسانهای با ژست شهروند خبرنگاری
اگر در حادثه بم وقایع از دو دریچه رسمی یعنی مطبوعات و تلویزیون میآمد و موجی از انساندوستی هممیهنان را برمیانگیخت در حادثه پلاسکو برخی افراد صرفا تمایل داشتند به اولین کسی تبدیل شوند که این واقعه هولناک را منتشر کرده و با جلب توجه لایکهای بیشتری برای خود جمع کنند. سلفیهای آزاردهنده برخی افراد با ساختمان در حال اشتعال پلاسکو و نیز با ویرانههای به جا مانده از آن بیش از آنکه در راستای شهروند خبرنگاری تعریف شود گویای سقوط اخلاقیات در جامعه ما بود.
طی این یک هفته مرتب از طریق تمام رسانهها از تلویزیون و رادیو گرفته و تا حتی شبکههای اجتماعی به دفعات تکرار شد که حضور افراد در اطراف منطقه حادثه باعث کند شدن امدادرسانی و کندی حرکت ماشینهای تخلیه نخالههای به جا مانده میشود اما بازهم عده زیادی با هدف گرفتن عکس، فیلم و گزارش! خودشان را به اطراف ساختمان پلاسکو رساندند و جالب آنکه برخی از آنها خود را شهروند خبرنگار نیز قلمداد میکردند.
این درحالی است که فعالیت خبرنگاری مسوولیت اجتماعی به دنبال دارد و یک خبرنگار بیش از هر قشر دیگری خود را ملزم میداند که در راستای مسوولیت اجتماعی خود و وجدان خود گام بردارد و در همین راستا نیز هست که بسیاری از خبرنگاران حرفهای در گوشه و کنار جهان از صحنه نبرد با داعش گرفته تا افشای تخلفات دولتها با وجود تهدیدات همیشگی و خطرات فراوان حضوری فعال دارند و باوجود درآمد کم با نظر به اهداف والای پیشرو جان بر کف نهاده به فعالیت ژورنالیستی میپردازند.
اما در این بین اگر خوشبینانه نگاه کنیم و حاضران موبایلبهدست در محل حادثه را واقعا شهروند خبرنگار بدانیم (که به هیچ وجه این گونه نیست) بازهم باید گفت که این به اصطلاح شهروند خبرنگاران با مسوولیتهای اجتماعی خود آشنا نیستند و لذا حضور آنها در وقایع این چنینی نه تنها راهگشا و مفید نیست بلکه مشکلآفرین نیز میشود.
فرهنگ و فناوری دو روی یک سکه
حادثه پلاسکو باز هم زنگ خطر بیتوجهی به فرهنگ و فناوری به عنوان دو روی یک سکه را به صدا درآورد. حالا اما آوارهای پلاسکو در فضای مجازی، تل بزرگی از آثار مخرب به جای گذاشتهاند که متاسفانه و مثل همیشه بدون هیچ برنامه پیشگیرانهای رها ماندهاند.
با تاسف فراوان باید این واقعیت را هم پذیرفت که بروز حوادثی مشابه حادثه پلاسکو و حتی در ابعاد بزرگتر همچنان قریبالوقوع است. پس جا دارد در حوادث آتی، این موارد را مدنظر داشته باشیم:
- با احترام به جریان آزاد اطلاعات و دسترسی همگانی به آن، حادثه تلخ پلاسکو بار دیگر لزوم اتکا به رسانهها، روزنامهنگاران و خبرنگاران رسمی و باتجربه را تایید کرد؛ یعنی جایی که کسی با بیماری «اختلال شخصیت نمایشی» مواجه نیست و قطعا به دنبال تجارت لایک و کلیک و فالوئر هم نیست. روزنامهنگار دورهدیده و رسانه حرفهای میداند در چنین شرایط حساس و احساسی چطور و چگونه باید عمل کند و صحت گزارش را فدای سرعت گزارش نمیکند.
- بار دیگر که حادثهای رخ داد، اگر میخواهیم واقعا مفید باشیم و به سهم خود کمکی کرده باشیم، از هجوم به اینترنت و ایجاد ترافیک و اختلالهای کاذب که گاه میتواند منجر به تاثیرگذاری در کار و روحیه امدادرسانان و مسوولان حوادث شود، خودداری کنیم.
- از تماسهای تلفنی و موبایلی غیرضروری بهویژه در محدوده حوادث خودداری کنیم تا باعث ایجاد اختلال در کار امدادرسانها و مدیریت ارتباطات حوادث نشود.
- احساسات خود را کنترل کنیم و نوشتن شعر، نقد، پیامهای احساسی، یافتن مقصر، تسویهحسابهای سیاسی و موجسواری رو احساسات عمومی در فضای مجازی را به زمانی دیگر موکول کنیم. وقتی بحرانی رخ میدهد همه توجهات باید متمرکز روی اصل حادثه باشد نه حواشی بیفایده و مختلکننده.
- اگر واقعا قصد همدردی با بحراندیدگان را داریم، یادمان باشد فضای مجازی بهویژه در اوج بحرانها محل خوبی برای این کار نیست و نیازی به فراخوان تجمع و انداختن عکس از چند شمع و گل نیست. اگر واقعا قصد تسلی خاطر داریم، باید این کار را مطابق آداب و رسوم در زمان و مکان مناسب انجام داد.
- در نهایت اینکه باید مراقب حال و روز دلهرهآور خانوادههایی که عزیزانشان درگیر حادثه هستند و از قضا آنها نیز به پیامرسانها و شبکههای اجتماعی نیز دسترسی دارند، باشیم. چراکه انتشار هر عکس، خبر و گمانهای نادرست میتواند آتشی بر دل و نمکی بر زخمهای آنها باشد.
آوارهای حادثه تلخ پلاسکو جمعآوری میشود و ما میمانیم و خانوادههایی که سیاهپوش شدهاند و آوارهای رهای اخلاقیات و وجدان در فضای مجازی.(منبع:عصرارتباط)