چند سالی میشود که بحث حمایت از تولید محتوا به عنوان یکی از ارکان و پایههای شبکه ملی اطلاعات مطرح شده است و در این اثنا نام چند بازیگر انگشتشمار نیز از سوی دولتمردان به کرات مطرح میشود.
علیالقاعده هر وقت هم سخن از حمایتهای معنوی، مادی و تبلیغاتی میشود، باز هم تنها نام چند بازیگر میدرخشد.
موضوع این نوشتار چرایی بهرهگیری چند ارایهکننده پلتفورمهای تصویری از حمایتهای مذکور نیست، بلکه موضوع چرخش جهانی در مقوله حمایت از تولید محتوا است.
اما ابتدا ببینیم ما در ایران چه رویکردی در پیش گرفتهایم.
ما ابتدا با فیلترینگ، برخی رقبای خارجی را از گردونه رقابت در داخل مرزهای ایران حذف کردیم، البته تا حدودی. (به علت وجود فیلترشکنها)
چنین فضایی یعنی حذف رقبای قوی خارجی، یک بستر برای حمایت از رشد و رونق نمونههای داخلی شد.
در این مجال، البته که شرکتهایی شکل گرفتند و آنطور که مشهود است و خود نیز تبلیغ میکنند، به موفقیت بازدیدهای میلیونی در روز رسیدند. موضوعی که فرصتی طلایی و رویای بسیاری از کسبوکارهای اینترنتی در هر جای دنیا است.
بعد صحبت از حمایتهای فنی و زیرساختی شد و به بعضی از این شرکتها زیرساخت و سرور داده شد. صحبت از حمایتهای مادی برای تولید محتوا هم که شده، باز هم سراغ همین قبیل شرکتها و ارایهکنندگان پلتفورم رفتیم که در فضای حمایتهای فیلتری و زیرساختی، رشد خوبی کردند و شاید در حکم غذا دادن به شیرهای جوان و قدرتمندی باشد که در دشتی پر از شکار و بدون رقیب هستند.
اکنون هم که بحث شبکه ملی اطلاعات مطرح شده است باز هم از چند شرکت خاص نامبرده و از تخفیفهای اینترنتی و فرصت تبلیغاتی بهرهمند شده و البته میشوند.
پس تا اینجای کار این قبیل شرکتها و ارایهکنندگان پلتفورمها که برخی از آنها نیز شناسنامه مدیریتی و سرمایهگذاری شفافی ندارند، از فرصت محدودیتهای مقرراتی، حذف رقبای خارجی، منابع مالی، فنی، زیرساختی، تخفیفی و تبلیغی دولتی بهرهبردند و در پس این حمایتها، اتفاقا امروز توانستهاند از درآمدهای خوبی هم از محل تبلیغات برای کالاها و خدمات برخوردار شوند.
حال آنکه در سالهای گذشته رویکرد حمایت از بسترسازان به سمت ارایهکنندگان و تولیدکنندگان اصلی محتوا در حال چرخش است.
این روزها در دنیا جنبشی راه افتاده با این مضمون که “سرباز بیمزد شبکههای اجتماعی نباشید” و هدف آن کاربران و تولیدکنندگان محتوا است.
شاید باور این ارقام کمی سخت باشد اما واقعیت این است که تنها در مورد شبکهای به نام یوتیوب این روزها کاربران توانستهاند درآمدهای میلیون دلاری کسب کنند.
Pewdiepie نام یک کاربر یوتیوب است که با تولید ویدئوهایی در مورد بازیهای رایانهای و جلب بیش از سه میلیارد بازدیدکننده توانسته ۲۱ میلیون دلار درآمد کسب کند. در مثالی دیگر Smosh یک گروه دو نفره کمدی در یوتیوب است که با تولید کلیپهای خود در همین تعداد بازدید، توانسته نزدیک به ۲۰ میلیون دلار درآمد کسب کنند. حتی جاستین بیبر خواننده کانادایی نیز با پاگذاشتن در همین مسیر توانست کشف و یک چهره پولساز در صنعت موسیقی شود. از این دست مثالها زیاد است و با یک جستجو در اینترنت منابع زیادی یافت میشود.
در همین روزهای گذشته نیز توییتر با انگیزه جذب کاربران یوتیوب، اعلام کرد قصد دارد با سیاستی جدید ۷۰ درصد از درآمد تبلیغات پیش از پخش ویدیوها را به تولیدکنندگان محتوا که کاربران این شبکه هستند، اختصاص دهد.
به گفته توییتر، حتی نیازی نیست محتوای تولیدشده مختص توییتر باشد و کاربران میتوانند ویدیوهای منتشرشده در سایر شبکهها مانند یوتیوب را در این سرویس به اشتراک بگذارند. این فرآیند کاملا خودکار انجام میشود، یعنی کاربران مورد تایید تنها کافی است پس از آپلود ویدیو، روی گزینه «تقسیم درآمد» کلیک کنند.
بر این اساس کاربرانی که قصد استفاده از این برنامه را دارند، باید حساب کاربری خود را به تایید توییتر برسانند تا گزینهای برای انتخاب نمایش تبلیغات پیش از پستهای منتشرشده در حساب کاربری آنها فعال شود.
همانطور که روشن است مسیر حمایت از تولید محتوا در دنیا به سمت تولیدکنندگان اصلی محتوا آن هم با حق السهم ۷۰ درصد برای تولیدکننده و ۳۰ درصد برای فراهمساز و پشتیبانیکننده از بستر در حال چرخش است. اما ما در ایران با صرف انواع بودجهها، اختصاص منابع و امکانات فنی به سمت و سوی خاصی، در واقع ماشینهای بزرگی ساختهایم که سود و منافع آن به اشتراک گذاشته نشده و زمینه مشارکت عمومی را فراهم نمیکند.
از این رو به نظر میرسد، از هماکنون و با تکیه به رویکردها و روند جهانی باید شرایط به سمتی رود تا این تولیدکنندگان محتوا باشند که مورد حمایت قرار گرفته و اقدام به هزینه برای عرضه محتوایی کنند که علاوه بر اشتغالزایی و جلوگیری از خروج پهنای باند از کشور، زمینه رونق خودکار و غیرمستقیم ارایهکنندگان بسترهای عرضه محتوا را نیز فراهم کنند.
کم نیستند جوانان و نوجوانانی در دنیای غرب که با امکاناتی ساده و ابتدایی و البته ایجاد مشوق و انگیزههای مالی توانستهاند درآمدهای میلیون دلاری برای خود، شرکتهای بسترساز و حتی کشورشان فراهم سازند.
از این رو به نظر میرسد سیاستگذاران و تصمیمگیران عرصه حمایت از تولید محتوا باید، محتوا و بستر را یکی ندیده و از هماکنون به جای رویکرد حمایت مطلق از فراهمسازان بستر، به مقرراتگذاری و ایجاد زمینههای جلب مشارکت تولیدکنندگان اصلی محتوا بپردازند. (منبع:عصرارتباط)