یکی از کارهایی که این روزها در حوزه آیتی کشورمان مرسوم شده، ایدهبرداری از الگوهای خارجی توسط مدیران داخلی برای مصارف وطنی است. به عنوان مثال در دنیا بحثهایی مانند اینترنت چیزها مطرح میشود، یا ارایه اینترنت بالنی، طرحهای ماهوارهای و غیره و این تفکر را برای برخی مدیران داخلی ایجاد میکند که “چرا ما نتوانیم؟”
بنابراین مدیران ایدهپرداز! برای عقب نماندن از قافله جهانی پروژههایی را تعریف و سعی میکنند برای رقابت در عصر پرشتاب تکنولوژی این پروژهها را در کشور پیادهسازی کنند. تلاش برای راهاندازی ایمیل ملی، جستوجوگر ملی، سیستمعامل ملی و نظایر آن که متاسفانه هیچکدام خروجی مشخص و ملموسی نداشته از جمله همین تصمیمگیریها است.
حالا نوبت به پیامرسانها رسیده است و به دلیل موفقیت چشمگیر پیامرسانهای موبایلی همچون تلگرام و وایبر برخی مدیران داخلی به دنبال جایگزینی بومی برای آنها میگردند. غافل از این که پیامرسانهای خارجی جای خود را به شکل عمیقی در میان مردم باز کردهاند و طبعا اقناع کاربران با اپلیکیشنهای داخلی کار آسانی نخواهد بود. واقعیت این است که اساسا خودباوری داشتن و این شعار که “ما هم میتوانیم” امری ستودنی است اما آنچه نکوهیده به نظر میرسد به سرانجام نرساندن طرحها و پروژههای بیشمار در این حوزه است و از این شاخه به آن شاخه پریدنها.
یک مدیر ارشد دولتی اخیرا از حمایت از سه پیامرسان ایرانی سخن گفته است تا شرایطی فراهم شود که این شبکهها به توانمندی شبکههای خارجی دست یابند. اما آیا مدیران تصمیمگیر کشور هیچگاه به این مساله فکر کردهاند که چرا پیامرسانهای داخلی در برابر غولهای پیامرسان خارجی، حرفی برای گفتن ندارند و موفق عمل نکردهاند؟ آیا با بیاعتمادی گستردهای که مخاطبان نسبت به پیامرسانهای داخلی دارند، کوچ دادن آنها به سمت پیامرسانهای وطنی آن هم با صرف هزینههای سنگین، به آسانی و در کوتاهمدت مقدور خواهد بود؟ و اساسا این تصور از کجا نشات میگیرد که هر پروژه خارجی که در ایران هم موفق بوده است را میتوان شبیهسازی کرد و مردم را وادار به استفاده از الگوی وطنی آن کرد؟
واقعیت این است که در کشور ما متاسفانه هرگاه که دولت به این گونه امور ورود کرده است نه تنها گرهگشا نبوده بلکه باعث بروز اشکالها و پیچیدگیهایی هم شده و کار را به جای تسهیل و تسریع، کند و پرچالش کرده است.
(منبع:عصرارتباط)