گرچه با شروع بحث خصوصیسازی در وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات از الگوی یک پارچه شدن آلمان شرقی و غربی صحبت میشد و حتی کتاب مربوط به تغییر سیستمی اقتصاد دولتی آلمان شرقی به اقتصاد آلمان غربی ترجمه شد و انتظار میرفت با توجه به الگوهای موفقی که از خصوصیسازی در دنیا در دست است، بعد از فرآیند خصوصیسازی مخابرات پویایی، بازدهی و اثربخشی حتمی باشد.
اما بدنبال تحولات ساختاری مخابرات در دوره خصوصیسازی و تغییر راهبرد بخش دولتی از مدیریت فنی به مدیریت بنگاهداری و نظارتی، در عمل مسیر بر عکس شد.
تا آنجا که امروز به دلیل حرکت نکردن بخش دولتی ارتباطات در جهت نقشه راه اتحادیه جهانی ارتباطات و فناوریهای نوین، نه تنها دهها هزار میلیارد تومان طی این چهارده پانزده سال، هدر داده و میدهد بلکه به دلیل این راهبرد اشتباه و ضعفهای فنی موجود، فضای مجازی کشور در گردونه رقابت با همسایگان نیز نفس گیر شده و فرصت شکوفایی کشور و ترانزیت بین المللی از دست رفته و میرود.
هم اکنون نیز وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات به جای اینکه راهبرد را اصلاح کند و مطابق نقشه راه جهانی شبکههای زیرساختی خود را بر اساس الگوها، شاخصها و استانداردهای متعین اندازهدار که پایههای الزامی کیفیت سرویس هستند شبکهها را توسعه بدهد، تنها به بالا بردن حجم کمی شبکه بسنده کرده است.
یکی از عوامل انحراف دهنده زیرساختهای ارتباطی ملی، خریدهای ارزی این وزارتخانه است که خیلی پر طرفدار است مخصوصا” اگر خریدها مستقیم و با ترک تشریفات باشد. این خریدهای ارزی آنقدر معجزه گر و کامبخش هستند که آدمهای بزرگی را میغلطانند. در سایه هرج و مرج و در هم ریختگی قوانین و خلاء مقررات مناسب برای فرآیند اجرای امور که بخشی ناشی از گذار بخشی از مخابرات از دولتی به خصوصی است، با این حربه که بخش دولتی نباید کار فنی انجام دهد، افراد متخصص از میدان عمل دور نگه داشته شدند. در اینجا توجه ما فقط به بخش دولتی مانده مخابرات است. نزدیک به ۱۵ سال قبل وقتی بوی خصوصی شدن مخابرات بلند شد، برخی مدیران استانی و عمومی که از دانش فنی روز دور بودند از مخابرات سراسر کشور به تهران هجوم آوردند و بتدریج مناصب مهم نظام ارتباطات که هستههای اصلی فنی و تصمیمسازی راهبردی مخابرات کشور است (و سابقه نداشته است که این مناصب به مدیران کم تجربه و دانش داده شوند) را به دست آوردند، در نتیجه نیز این مدیران، افراد متخصص را به حاشیه راندند. چراکه ایشان اساسا” با فنی شدن فضای مخابرات مخالف بودند. مثلا” در این سالها هر وقت که وزیر شخصی را به ریاست هیات مدیره شرکت زیرساخت که معاون وزیر هم میشود منصوب میکرد، او متوجه میشد که اینجا موضوعات فنی است ولی توجهی به آموزش و سطح دانش فنی نمیشود، دنبال آموزش را میگرفت و آن را به دفتر کل ارتقاء میداد. اما با رفتن او به حالت اول (مثلا” ادارهای زیر نظر کارگزینی) بر میگشت. این تنش و اتفاق چهار الی پنج بار در شرکت ارتباطات زیرساخت رخ داده است. این مدیران بر مبنای همان روشهای قدیمی تصمیم گرفتند و شبکه درست کردند. در تبلیغات به نام استفاده از مشاور و خبره و ممنوع بودن کارفنی توسط بخش دولتی، کارشناسان زمین گیر شدند و بخشهایی از ارتباطات کشور را به بیراهه بردند. این پدیده نامیمون در زمانی رخ داده است که دنیای فناوری اطلاعات تغییرات لحظهای دارد. این راهبرد غلط، علاوه بر بیراه بردن مخابرات، بازار اشتغال و کسب و کار را در حوزه ارتباطات که میتوانست از بالاترین حوزههای اشتغال خلاقانه و پر جاذبه باشد، تعطیل کرد.
باز تاکید میشود که توجه ما در این مطلب روی این موضوع متمرکز است که بدلیل اینکه از فناوریها، سیستمها، الگوها و فرایندهای روز درست استفاده نشده است و نمیشود این ضعف امروز نیز همچنان پایدار مانده است. مثلا”:
۱- بیش از سی سال است که در دنیا، فناوری انتقال اطلاعات، “پاکتی” بکار میرود که نسبت به فناوری ” مداری” که قدیمی است ده برابر بازدهی بیشتری دارد. ولی اینجا هنوز تلفن ثابت و موبایل را با همان روش قدیمی با قیمتی حدود ده برابر بالاتر بصورت مداری دایر میکنند. این در حالیست که تنها یک گیت بینالمللی کشور با تعدای شماره محدود از نوع پاکتی است.
۲-. اتحادیه جهانی مخابرات (ITU) یک نقشه راه واضح و استاندارد در مقیاس جهانی تدوین کرده است که با این نقشه یک و فقط یک شبکه برای همه سرویسهای متنوع ساخته شود تا سرمایه کشورها هدر نرود. اما اینجا بی توجه به نقشه راه جهانی، با سرمایهگذاریهای مکرر، شبکههای، غیر استاندارد و با پیچیدگی زیاد، بازدهی کم، هزینه نگهداری چندین برابری ساخته میشود.
۳- شبکههایی که اکنون با فناوری پاکتی و پروتکل اینترنت در کشور ساخته شده و میشود و بیش از هشتاد درصد کل ارتباطات کشور است، تنها مجموعهای از اتصالات بدون متریک مهندسی است که بر حسب شانس و تصادف، جاهایی را سرویس میدهد و جاهایی را نمیتوانند پوشش دهند. این در حالیست که سالها است که روی موضوعات امنیتی و فیلترینگ مانور داده شده است و در پناه آن ضعفهای مهندسی شبکه را پنهان کردهاند و این خسارت بزرگ ملی همچنان ادامه دارد. سندهایی به نام سند راهبردی و یا طرح جامع به تصویب وزارتخانه رسانده میشود. اما مصرفش این است که فقط برخی مدیران ارشد سرگرم و دلخوش باشند چراکه در عمل کار دیگری انجام میشود. تبلیغات وسیعی که هم اکنون روی توسعههای چندین برابری عرض باند میشود چندان به مصلحت کشور نیست. چون این عرض باندها به گواه برخی کارشناسان روی اصول فنی و مهندسی نبوده و فاقد کیفیت و پشتیبانی سرویس است و هرچه بزرگتر باشد بدتر است. مردم هم که انتخاب دیگری ندارند خواهی نخواهی چارهای جز رضایت ندارند. حال آنکه طراحی غلط شبکه زیرساخت، شبکههای اپراتورهای دیگر را نیز تحت تاثیر قرار داده است.
آیا کسی از مسوولان که این همه سعی در خرید و اجرای پروژههای کلان دارند واقعا” توان آن را دارد که بگوید این عرض باندهایی که در پهنه کشور میسازند قابلیت ارایه سرویسهای با ارزش مانند:
Computing, Algorithmic Trading , Video conferencing, security, CLOUD، Military Mission , real Time و نظایر آن را که جزء ارزشهای شبکه هستند، دارا هستند؟
چون راهها و راهبردهای تعریف شده رعایت نمیشود چندان فرق ندارد که دولت کیست. مثلا” در همین دولت تعادل و در جریان مناقصه پروژهای به نام تدبیر گفته شد که بیشترین تاخیر مجاز شبکه ارتباطات زیرساخت کشور هفت و نیم میلی ثانیه است و به کشورهای خارجی فرستاده شده است. در حالی که این عدد نسبت به مقدار صحیح آن پانصد درصد خطا دارد. جالب است که هر هفت کمپانی شرکت کننده در مناقصه برای اینکه امتیاز فنی منفی نگیرند و پروژه را به چنگ بیاورند، ظاهرا همه آنها این خواسته محال را تایید کردهاند.
گرچه این حرفها باور کردنی نیست اما واقعیتی است که وجود دارد. ضرر مالی و عقب افتادگی ناشی از راهبرد غلط همین بخش دولتی مخابرات (زیرساخت) و توسعههای نادرست آن، تاکنون بیش از کل هزینه مخابرات یکپارچه قبل از خصوصیسازی بوده است. در حالی که اگر راهبرد و توسعه در بخش دولتی درست بود هزینه این بخش بسیار جزیی در حد یک دهم بود. در بخشهای بعدی موضوعات فنی دقیقتر همراه با تاثیرات آن بر دیگرر اپراتورها را تقدیم میکنم. اما اینجاست که باید گفت، خصوصیسازی در مخابرات نعل وارونه شد.