در چند دهه اخیر در ضمن اینکه سیستم آموزش عالی کشور موفق شده تعداد بسیار زیادی فارغالتحصیل رشتههای نرمافزار، سختافزار و آیتی را تربیت کند، اما شاهد نوعی پارادوکس هستیم.
از یکسو بسیاری از این فارغالتحصیلان همچنان بیکارند و جذب بازار ICT نمیشوند و به ناچار در رشتههای غیرمرتبط مشغول به کار میشوند و از سوی دیگر پای درددل مدیران شرکتهای بزرگ صنعت ICT کشور که بنشینید، تقریبا محال است که گلهای در خصوص مشکل نیروی انسانی نشنوید. کما این که اگر به سایت شرکتها و اپراتورهای کشور مراجعه کنید، با بخشی ثابت با عناوینی همچون فرصتهای شغلی، درخواست همکاری و پیوستن به ما مواجه خواهید شد.
اما به راستی مشکل کجاست و چرا دانشگاههای ما بعد از چندین دهه نمیتوانند به شکل تمام و کمال، نیاز صنعت ICT کشور را برطرف کرده و نیروهای کارآمد برای بازار کار تربیت کنند؟ برای پاسخ به این موضوع پای صحبتهای حسین محمدیان رییس انجمن صنفی موسسات آموزش عالی آزاد کشور نشستیم تا ببینیم وی به عنوان یک فعال و صاحبنظر در عرصه آموزش، مشکل سیستم آموزش عالی کشور و حلقه مفقوده فارغالتحصیلان بیکار IT و نیاز بیپاسخ این صنعت را در چه چیزی میبیند.
***به عنوان نخستین پرسش، به نظر شما اصولا دانشگاههای کشور تا چه میزان در تربیت نیروهای لازم و موثر برای تزریق به بنگاههای اقتصادی آیتیمحور کشور موفق بودهاند؟
یک واقعیت تلخ این است که در ایران متاسفانه ۹۰درصد کسانی که تحصیلات آیتی دارند فاقد مهارتهای لازم و اجرایی در این زمینه هستند. دلایل این امر هم متعدد هستند و سه محور کلی را شامل میشوند.
اول آنکه ما نتوانستهایم مهارتمحوری را به جای آموزشمحوری در جامعه جا بیندازیم. پس در فرهنگ جامعه ما بحث مهارت هنوز جا نیفتاده است و اولویت همچنان مدرک است. یعنی افرادی را در حوزه آیتی فارغالتحصیل میبینید که وقتی از دانشگاه بیرون میآیند هیچ مهارتی ندارند. چون هنوز در دانشگاههای ما روی یکسری منابع قدیمی کار میشود و مهارت از دانشجو نمیخواهند و نتیجه آن میشود که فارغالتحصیلان کارشناسی و کارشناسی ارشد حالا هر گرایشی اعم از سختافزار، نرمافزار یا آیتی مهارت انجام کار تخصصی را ندارند. آن درصد کمی هم که توانایی جذب شدن به بازار کار را دارند، عمدتا خودشان در کنار تحصیل به مهارتورزی پرداختهاند.
دومین مشکلی که وجود دارد این است که کلا فرهنگ کار در ایران همچنان ارزش محسوب نمیشود؛ به این علت که در فرهنگ جامعه ما اینطور جاافتاده که موفق کسی است که کمتر کار کند و بیشتر پول بگیرد، یعنی ما راحتطلبی و فرهنگ مصرفگرایی را ترویج دادهایم.
یعنی الان وقتی به ما میگویند که بیایید بیشتر کار و تلاش کنید که نسلهای بعدی راحت باشند، میگوییم نه و یا اینکه میگوییم پس ما خودمان این وسط چه میشویم و یا این که مگر چند سال میتوانیم زندگی کنیم.
سومین محور اما این است که چه در آیتی و چه در عرصههای دیگر، ما ثروتآفرینی از سوی نیروی انسانی را هنوز باور نداریم؛ شما ببینید ایده گوگل، ایده فیسبوک اینها از کجا آمده است؟ اینها از ایدههای فردی به اینجا رسیدهاند. مایکروسافت با آن عظمتش در یک آپارتمان ۵۰متری نطفهاش بسته شده است پس آیتی برای رشد و توسعه لزوما و در ابتدای امر به یک سرمایهگذاری کلان احتیاج ندارد.
***فکر میکنید نتیجه این سه محور و مشکلاتی که ذکر کردید، چه نتایجی را در برداشته است و مشخصا صنعت آیتی کشور از این بابت چه آسیبهایی دیده است؟
نتیجه این سه محور مشکلات این بوده است که قانون کار ما به یک نوعی به جای کیفیگرا، کمیگرا شده است. یعنی به فرد میگوید شما باید روزی ۸ ساعت کارکنید و فلانقدر حقوق بگیرید. حالا چه کاری و با چه کیفیتی معلوم نیست. همین چند روز قبل اخبار خودمان اعلام کرد که ایرانیها در روز ۲ ساعت و ۵۷ دقیقه کار مفید انجام میدهند.
از این سه حالت است مسوولان ما به آن قانون کار رسیدهاند و این قانون کار نادرست باعث شده که این فرهنگ کار نادرست مرتبا توسعه پیدا کند و ما در یک دور باطل بچرخیم. به این ترتیب صنعت آیتی ما نتوانسته چندان کارآفرینی کند. حال آنکه آیتی یکی از صنایع مادری است که میتواند مملکت ما را نجات دهد و با توجه به نبوغی که در ایرانیها برای اینطور موارد هست ما نیاز داریم این را به سمت مهارتمحوری هدایت کنیم.
آن چیزی که ما الان به آن نیاز داریم آموزشی است که بتواند مهارتمحوری ایجاد کند، قسمتی از این مساله، نیاز به فرهنگسازی دارد تا والدین نیز مرتب این را تکرار نکنند که فرزندم فقط باید مدرک دکترا یا مهندسی داشته باشد. ما باید نظام آموزشی مهارتی را با این عناوین در اختیار داشته باشیم.
پس طبق نظر شما، نظام آموزشی ما که چندان مهارتمحور نیست، بحث قانون کار حاکم بر بازار ما هم جهت درستی ندارد در خصوص اینکه راهکار عملیاتی چیست چه نظری دارید و از آنجایی که اصلاح سیستم آموزشی کشور زمانبر است آیا آموزشگاهها با توجه به چابکی بیشتر میتوانند خلأ مهارتمحوری را برطرف کنند؟
قانون وظیفه توسعه مهارت را در حوزه آموزش عالی به موسسات آموزش عالی آزاد واگذار کرده است. موسسات هم طبق آخرین آمار تا پایان سال ۹۲ حدود ۲۴ میلیون نفر ساعت دورههای مهارتی را در سطح کشور آموزش دادهاند ولی هنوز این خیلی با استانداردهای روز جهانی فاصله دارد.
علت آن است که باید فرهنگ آن جا بیفتد و بپذیریم کسی که دارای گواهینامه صلاحیت آن شغل است در جامعه از سوی مردم و تمام مشاغل پذیرایش باشند نه اینکه باز مدرک دانشگاهی بخواهند. این یکی از مواردی است که هنوز لنگ میزند یعنی هنوز معیار ما در انتخاب افراد برای استخدام، کاغذی است که از دانشگاه میآورند.
نمونه بارز یک موسسه خارجی موفق را میتوانم مثال بزنم، الان آن افرادی که کارت مهندسی شرکت مایکروسافت یا کارت مهندسی شرکت سیسکو را در جیبشان میگذارند به عنوان این که این مهارت را کسب کردهاند میزان حقوقشان چه در داخل کشور و چه در خارج از آن بسیار بیشتر از دارندگان مدرک دانشگاهی ما است.
حالا سوالم این است که این چرا نباید بومیسازی شود؟ مگر موسسات آموزش عالی ما کمتر از شرکت مایکروسافت هستند اگر بخواهند این کار را پیاده بکنند هم امکانات سختافزاری و هم نرمافزاری آن را دارند؛ مشکلی که وجود دارد تایید نکردن آن سبک کار توسط جامعه یا بازار کسبوکار ما است. در صورتی که اگر همین فرد با یک مدرک MCSI پایش را از این مملکت بیرون بگذارد زیر ماهی ۱۰ هزار دلار درآمد نخواهد داشت چون آن شرکت خارجی مطمئن است که مایکروسافت مدرک را بیدلیل به او نداده است. اما شما وقتی با مهندسی آیتی پایت را از این مملکت بیرون میگذارید به دروسی که خواندهاید و به مدرکتان اعتماد ندارند. چون به کسی که دوره مایکروسافت را گذرانده میگویند بنشینید پای سیستم و شبکه ایجاد کنید، کسی که مهارت دارد میتواند این کار را بکند اما کسی که تحصیلات آکادمیک در ایران دارد حتی اگر گرایش شبکه یا سختافزار داشته باشد، تسلط کامل ندارد.
یعنی شما به همین صراحت میگویید که دانشگاههای ما فارغالتحصیل کارا به بازار عرضه نمیکنند. آیا منظورتان صراحتا همین است؟
ببینید بحث این نیست که خدای ناکرده بخواهیم بدگویی کنیم. شاید یک درصدی از دانشگاهیها وجود داشته باشند که اتفاقا مهارتهای لازم را هم دارند اما من به این اعتقاد دارم و به صراحت میتوانم بگویم که ما در ایران شغل و کار داریم اما کنندهکار نداریم. یعنی نیروی انسانی آموزش مفید را ندیده و مهارت ندارد. الان بزرگترین مشکل کارآفرینان ایرانی این است که مشکل نیروی انسانی کارآمد دارند، شما اگر در همین برنامههای تلویزیونی که راجع به این مسایل صحبت میکنند بنشینید میبینید همه کارآفرینان دردشان همین است که نیروی انسانی کارآمد ندارند.
این که میفرمایید دانشگاهها آموزشهای مهارتمحور ندارند صحیح، اما این که میگویید آموزشگاهها اگر مدرکشان مورد تایید قرار بگیرد میتوانند نیروی کارآمد تربیت کنند باید بگویم یک دغدغهای وجود دارد که وقتی در دانشگاهها با این همه بوروکراسی که وجود دارد باز یک عده بیرون میآیند که مهارت کافی ندارند، در یک آموزشگاهی که فرد میتواند با رابطه مدرکی بگیرد نگرانی بیشتری وجود دارد که خروجی آنها نیرویی به واقع کارآمد نباشد؟
این مساله هم در قانون دیده شده است. اولا ببینید ما دوسطح آموزش مهارتی داریم یک سطح آموزش مهارتی عام داریم که آن را سازمان آموزش فنی و حرفهای انجام میدهد و یک نوع سطح آموزشی عالی مهارتی داریم که به موسسات آموزش عالی که زیرنظر وزارت علوم هستند واگذار شده و الان هم دارند این خدمات را ارایه میدهند.
ما در نظام آموزشی عالی مهارتی، یک زیر نظام داریم به نام صلاحیت حرفهای یعنی آموزش داده میشود و سپس مرکز دیگری صلاحیت آن آموزش را باید تایید کند که به آن نظام صلاحیت حرفهای میگویند.
الان در دنیا مایکروسافت میگوید شما میتوانید بروید هرکجا که خواستید دوره بگذرانید یا درس بخوانید اما آزمون را من میگیرم همانطور که در زبان انگلیسی هم همینطور است آیلتس میگوید هرکجا که میخواهید بروید درس بخوانید، اما آزمونش را من برگزار میکنم.
ما میتوانیم در صلاحیت حرفهای همین کار را بکنیم که بالاخص عرض کردم آیتی در تمام صنعت و خدمات اثر مستقیم دارد و اثرگذار است و میتواند این آزمونها را استاندارد کند و ما میتوانیم حتی به سمت آموزش مجازی هم پیش برویم.
جناب محمدیان نکته دیگری که بسیار سوالبرانگیز است این است که در تمام طول سال محال است بنر دعوت به همکاری شرکتهای بزرگ ICT را نبینید. منطقا نباید چنین چیزی باشد حتی دولت با همه عریض و طویل بودنش هم هر روز استخدام ندارد و از طرف دیگر ما سالها است فارغالتحصیل رشتههای رایانهای را در مقاطع مختلف داریم اما هر روز آگهی استخدام شرکتهای ICT نیز وجود دارد. دلیل این پدیده چیست، ضعفهای نظام آموزشی آیتی ما چیست که کسانی که از دانشگاه بیرون میآیند جذب این شرکتها نمیشوند؟
واقعیت این است که بحث مهارت باید در تمام سطوح دانشی ما گسترده شود. این که میفرمایید چرا دانشگاههای ما خروجیاش این میشود باید بگویم که چون دانشگاههای ما دانشمحور هستند. فرد با مفروضات بیش از حدی ارتباط برقرار کرده و آنها را یاد میگیرد اما این اطلاعات نسبت به دنیا قدیمی است و البته این در حوزه آیتی به واسطه سرعت پیشرفت فناوریهای نوین، شدیدتر هم است.
حساب کنید که فرد از زمانی که وارد دانشگاه میشود عملا چهار سال را با مطالعه اطلاعات سالهای دور از دست میدهد یعنی چهارسال دوباره کسب مهارتها به عقب میافتد. علاوه بر این علت دیگر ضعف خروجیهای دانشگاههای ایران این است که در انتخاب رشته دانشگاه استعدادسنجی نمیشود و بیشتر علاقه خانواده طرف و بحث موقعیت اجتماعی رشته در انتخاب رشته مطرح است. در حالیکه در دنیا از کودکی کار استعدادیابی آغاز میشود.
چه راهکارهایی برای حل این مشکل ناکارآمد بودن فارغالتحصیلان پیشنهاد میکنید؟
سه نکته وجود دارد اولا فرد از ابتدای زمانی که وارد دانشگاه میشود باید در موردش یک آمایش درست صورت بگیرد مثلا در آیتی آمایشمان این باید باشد که ببینیم در کجای مملکت استعداد این را داریم که بتوانیم آموزش آیتی را بیشتر ارایه کنیم. شما ببینید مثلا در ورزش تا اسم کشتی میآید یاد مازندران، خراسان یا کرمانشاه میافتیم، اینها استعدادهایی است که از کف جامعه بالا میآید و یعنی مردم آنجا کشتی را دوست دارند.
در این مورد نیز میبایست بررسی شود در کجای مملکت ما گرایش به آموزش و مهارتهای آیتی بیشتر کشش دارد و آمایش سرزمینی صورت گیرد.
دومین مساله این است که دانشگاهها باید برای ورودیها به جای پیشنیازهایی که درسهای پایه دبیرستانی را چک میکنند، بیایند مهارتها را پیشنیاز کنند، یعنی شما قبل از آن که به دروس اصلی رشتهتان ورود بکنید، پیشنیازهای مهارتی را یاد بگیرید که در همان مرحله اول مشخص شود شما علاقهای به رشتهای که میخواهید بخوانید دارید یا خیر.
یعنی در ابتدای تحصیل، دانشگاه باید دانشجو را موظف کند که دورههای مهارتی لازم را بهجای دروس پیش در آموزشگاهها بخواند و گواهینامه پایان دوره را کسب کند؛ شاید تا آن موقع اگر در دورههای مهارتی شرکت کند متوجه شود که مسیر را اشتباه آمده است و این رشته به دردش نمیخورد و اصلا برود رشتهاش را عوض کند.
به این ترتیب برای فرد یک نوع خودکنترلی در اول دوره ایجاد میکنیم و بعد از این هم زمانی که میخواهد به سمت کارشناسی یا کارشناسی ارشد برود در این حین باید دورههای مهارتی تکمیلی و دورههای بین سطوح تکمیلی گذرانده شود.
الان در دنیا این بحث مطرح است که بهجای اینکه شرکتهای بزرگ خودشان بروند نیرو استخدام بکنند، بگویند من راه استخدامم از مراکز مهارتی است. به این ترتیب شرکت میآید اعلام نیاز میکند به مراکز مهارتی و میگوید من مثلا مدیر منابع انسانی یا مثلا مدیر آیتی میخواهم شما ۱۰نفر تربیت کنید و من از بین آنها یکی را انتخاب میکنم.
ما به این کار سفارشیسازی آموزشی میگوییم یعنی شرکت به آموزشگاه اعلام نیاز میکند و آموزشگاه بر مبنای نیاز شرکت، نیرو تربیت میکند. اگر قرار باشد فرد برود در شرکت آیتی کار کند، آموزشگاه برای شرکت، مدیر منابع انسانی با گرایش آیتی تربیت میکند. این دقیقا راهحل همان خلأیی است که ما در بحث بازار و آموزش داریم. این یعنی آموزشهای هدفمند برای نیاز بازار کار و آنچه نیاز امروز جامعه ما است.