در دنیای مطبوعات برخی رسانهها به عنوان “رسانههای مادر” قلمداد میشوند و به این ترتیب هر خبری که برای مثال پنج رسانه اصلی آسوشیتدپرس، رویترز، خبرگزاری فرانسه، یونایتد پرس و خبرگزاری تاس روی خروجی خود قرار میدهند ظرف مدت کوتاهی به خبر اصلی تمام خبرگزاریها و مطبوعات جهان تبدیل میشود.
یوهان گالتونگ محقق علوم ارتباطات اجتماعی با بررسیهای خود به این نتیجه رسید که کشورهای پیشرفته و عمدتا غربی با توجه به بودجههای هنگفتی که در اختیار دارند عملا به منبع اصلی رسانههای کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه تبدیل شدهاند. جالب آنکه نتایج یک تحقیق دانشگاهی در کشور خودمان هم نشان میدهد که حتی ۶۷ درصد خبرهای خارجی یکی از مطبوعات کشور خودمان هم از خبرگزاریهای خارجی اصلی گرفته شده است.
نوام چامسکی زبانشناس منتقد آمریکایی در کتاب “فیلترهای خبری” که به همت تژا میرفخرایی به فارسی ترجمه شده است این موضوع را مطرح میکند که اولویتهای پنج رسانه اصلی و البته بیشتر رسانههای قدرتمند آمریکا را قدرتهای سیاسی و اقتصادی راهبری میکنند و این قدرتهای سیاسی و اقتصادی نیز همواره سعی دارند تا با پوشاندن جنایات قدرتهای بزرگ و فریب افکار عمومی در جهت منافع صاحبان قدرت و ثروت حرکت کنند.
در سالهای اخیر اما با توجه به ظرفیتهای بالای نیروی انسانی و بکر بودن بازار سرمایهگذاری عرصه ICT کشورمان، برخی شرکتهای خارجی که البته در عملکرد آنها ابهاماتی وجود دارد، پا به عرصه راهاندازی و حمایت از استارتآپهای فضای مجازی ایران گذاشتهاند.
یکی از شگردهای شرکت تازهوارد به این عرصه، نیز بهرهگیری از رسانههای خارجی و به اصطلاح مادر برای درج برخی اخبار و انتظار برای ترویج قارچگونه آن در فضای رسانهای کشور است.
رسانههای کوچک هم که با توجه به نداشتن سرمایه نمیتوانند اخبار را به صورت مستقیم کسب کنند صرفا اخبار سفارشی و در واقع آگهیهای تبلیغاتی رسانههای بزرگ را در رسانه خود باز نشر میدهند. به این ترتیب شرکت مذکور نیز موفق میشود با پرداخت یک هزینه، اخبار و تبلیغات خود را نه تنها در یک رسانه معتبر، بلکه در هزاران رسانه کوچک دنبالهرو هم منتشر کند.
شاید به نظر برخی تا این جای کار لااقل در ظاهر امر مشکلی وجود نداشته باشد و بتوان اینطور به خود قبولاند که این یک شیوه بازاریابی است و رسانههای متمولتر و شناخته شدهتر بر اساس توافقاتی اخبار یک برند خاص را منعکس میکنند. اما اگر کمی با دقت بیشتر به کل این ماجرا و تبعات آن بنگرید متوجه سواستفادههای بزرگی که در پس این ماجرا نهفته، خواهید شد.
شرکتهای ناشناخته ایرانی و معتبر جهانی!
در همین راستا یک شرکت که گفته میشود اصالتا خارجی بوده و در پوشش شرکت ایرانی در دو سال گذشته فعالیت خود را در زمینه حمایت از استارتآپها توسعه داده است، از جمله پیشگامان خبرسازیهای عجیب و غریب در حوزه ICT ایرانی است.
نکته جالب توجه اینکه، فقط کسب و کارهای زیرمجموعه، شریک و به نوعی وابسته به شرکت مذکور، اخیرا مورد توجه رسانههای خارجی واقع میشود!
نکته دیگر اینکه در اکثر خبرهای جدیدی که از کسب و کارهای دو یا چند نفره اینترنتی ایران در این رسانههای خارجی درج میشود، با اغراقهای شگفتانگیز از آنها به عنوان غولهایی نام برده میشود که کسی در ایران حتی نام آنها را نشنیده است.
جالبتر آنکه نوابغ و کسبوکارهای اینترنتی ایرانی، جدیدا ابتدا از سوی برخی رسانههای آمریکایی در ایران شناسایی و معرفی میشوند. موضوعی که برای اکثر فعالان حرفهای و رسانهای ICT عجیب است که چرا ما که در ایران فعالیت داریم، اطلاعی از این شگفتیها نداشتهایم.
بعد از آن نیز باید با ذرهبین در اینترنت گشت تا اطلاعاتی از غول جدید اینترنتی ایران که یکی از رسانههای خارجی معرفی کردهاند، پیدا کرد.
اما واقعیت این است که بخش عمده اخبار منعکس شده در این رسانهها اصولا در قالب خبر قرار نگرفته و نوعی رپورتاژ آگهی محسوب میشوند که عموما با پرداخت وجهی در این رسانهها منتشر میشوند.
وظیفهای که شرکت سرمایهگذار خارجی فعال در ایران در پیش گرفته است. البته در روالی نانوشته برخی رسانههای داخلی کشورمان در مواجهه با این اخبار صرفا نقش لولهای برای عبور اخبار را بازی میکنند. بیآنکه هیچ تامل یا پردازشی روی این اخبار سفارشی بکنند.
نمونه اخباری از غولهای بینام!
چندی پیش در نمونهای از خبرسازیهای زنجیرهای مذکور، نشریه معتبر اکونومیست با ارزشگذاری روی استارتآپهای جوان ایران در بین نام بردن از چند شرکتی که البته استارتآپ محسوب نمیشوند، نام دو شرکت گمنام را هم به عنوان استارتآپی موفق با ارزشی باورنکردنی برد و حتی با رقمی نجومی آن را قیمتگزاری کرد. این دروغ به حدی بزرگ بود که صدای بسیاری را درآورد. تعجب برخی فعالان وب و رسانههای حوزه آیتی از ذکر نام این شرکت ناشناخته در وبلاگ یک نشریه معتبر باعث شد که بسیاری با توییت و ایمیلهای خود در این زمینه از اکونومیست توضیح بخواهند. اکونومیست هم ناچار در پاسخ به این انتقادها مطلب خود را اصلاح کرد. اما خبرنگار اکونومیست هیچگاه حاضر نشد توضیحی درباره مبنا و چگونگی ارزشگذاری پولی خود برای این شرکتهای ناشناخته ارایه کند.
در نمونه دیگر اما واشنگتن پست در گزارشی درباره هزینه لازم برای راهاندازی استارتآپ در ایران از شرکتی که چندان شناخته شده نیست به عنوان یک شتاب دهنده استارتآپی نام برد و در خبری کاملا هدایت شده از آن به عنوان یک داستان موفقیت نام برد.
جالب است بدانید که والاستریت ژورنال هم از استارتآپهای ایرانی غافل نمانده و در گزارشی در این باره با ذکر نام چند استارتآپ ایرانی آنها را به عنوان ۵ استارت آپ موفق در ایران معرفی کرده است.
(باز هم تاکید میشود برخی از این شرکتها اصولا در ردهبندی استارتآپ قرار ندارند و عقبه بسیاری از این کسبوکارهای اینترنتی به یک شرکت ختم میشود که به نوعی مالک یا سهامدار آنها محسوب میشود. و جالبتر آنکه فقط چند شرکت خاص موفق معرفی میشوند و هزاران جوان ایرانی فاقد پشتوانه، یا کسانی که در باند مذکور حضور ندارند، هرگز مورد توجه رسانههای خارجی قرار نمیگیرند!)
در آخرین نمونه از ذکر نام کسبوکارهای ناشناخته ایرانی در مطبوعات خارجی، اما نشریه اقتصادی فوربس سنگ تمام گذاشت و در گزارشی، ضمن تمجید از رشد و توسعه صنعت نرم افزار ایران با وجود تحریمها، از یک استارتآپ گمنام به عنوان نماد پیشرفت صنعت نرمافزار یاد کرد!
عجیب بودن این موضوع از آن جهت است که سالهاست در کشورمان شرکتهای بزرگی با هزاران نیرو وجود دارند که به واسطه تحریمها در حد و اندازه غولهای آمریکایی همچون SAP و اوراکل رشد کرده و به شرکتهای بزرگ ایرانی خدمات میدهند. موضوعی که در کمال تعجب هیچگاه در هیچ یک از رسانههای مذکور مورد توجه قرار نگرفته است!
فارغ از اینکه وال استریت ژورنال، واشنگتنپست، اکونومیست، فوربس و برخی از این قبیل رسانهها در ذکر این نامها و ارزشگذاری آنها تا چه اندازه برحق هستند یا اشتباه میکنند، به نظر نمیرسد که این موج ایجاد شده در رسانههای خارجی نسبت به استارتآپهای ایرانی صرفا به دلیل علاقه این رسانهها برای توجه به استارتآپهای یک کشور در حال توسعه باشد و باید دید که پشت پرده این موضوع جدید از کجا آب میخورد.
پشت پرده چیست؟
با تمام این تفاسیر حال باید دید آیا آنچه تحت عنوان معرفی استارتآپها یا کسبوکارهای وب نوظهور ایرانی در رسانههای مطرح خارجی باب شده و این روزها صورت میگیرد، صرفا یک کار تبلیغاتی است و یا آن طور که یک کارشناس آگاه به ما گفته است این اخبار عموما مصرف داخلی ندارند.
به گفته وی یک هدف از انتشار اخبار کسبوکارهای نوظهور اینترنتی در رسانههای مطرح دنیا شکار سرمایهگذارهای خارجی است تا به قول معروف گنجشک را رنگ کرده و به عنوان اتوبوس دوطبقه به آنها بیندازد!
به این ترتیب در واقع سرمایهگذاران خارجی در صورت سرمایهگذاری در برخی از این استارتآپهای به اصطلاح موفق و نوظهور، وارث چیزی میشوند که نه سود آنچنانی دارد و نه ارزش بالایی دارد. و البته که دایما هم به سرمایهگذاران گفته میشود تمام استارتآپها به نتیجه نمیرسند و بخش بسیار کوچکی از آنها به سوددهی میرسند.
به گفته این کارشناس آگاه، موضوع نگرانکننده اینجاست که ادامه روند ایجاد موجهای کاذب تبلیغاتی از سوی دلالهای سرمایهگذاری و فریب سرمایهگذاران خارجی میتواند در کوتاهمدت باعث سلب اعتماد شده و ایران را کشوری پرریسک و پرخطر برای سرمایهگذاری معرفی کند. به این ترتیب کشور و صنعت ICT ایرانی، از این فرصت اقتصادی که با توجه به توافق هستهای نصیبمان شده، شاید بینصیب بماند.