این جمله را ممکن است از دهان خیلی ها بشنوید: «اگر بتوانیم کاری که دوست داریم را به عنوان شغل انجام دهیم، انسان خوش شانسی هستیم». اما واقعاً شانس کجای این مسیر است؟ شانس هیچ ارتباطی با کارآفرینی ندارد. کارآفرینی یعنی سخت کوشی؛ یعنی با آخرین توان کار کردن و به این کار ادامه دادن. یک کارآفرین واقعی هر چقدر هم که زمین بخورد، دوباره می ایستد و به تمام کسانی که به او می گویند نمی تواند موفق شود، ثابت می کند در اشتباه هستند.هرچه بیشتر تلاش کنید، از بیرون خوش شانس تر به نظر خواهید رسید. اما موفقیت شما هیچ گاه شانسی نیست. این ۵ نفر به همه ی ما ثابت کرده اند یک شبه نمی توان موفق شد.
۱- جیمز دایسون
جاروبرقی های دایسون از شهرت زیادی برخوردارند. این شرکت به لطف روحیه ی خستگی ناپذیر مؤسس خود، جیمز دایسون، به یکی از معتبر ترین و موفق ترین تولید کننده های جاروبرقی تبدیل شده است.
دایسون به شخصه ۵ میلیارد دلار سرمایه دارد؛ ارزشی که قطعاً شانسی به دست نیامده است. او قطعاً با شکست بیگانه نیست. جالب است بدانید پیش از آنکه اولین مدل دایسون برای تولید مناسب شناخته شود، ۵۱۲۷ نمونه ی اولیه تولید شد. این تلاش از لحاظ زمانی هم حدود ۱۵ سال به طول انجامید که هیچ شباهتی به موفقیت یک شبه ندارد. با اینکه خیلی ها بعد از ده دوازده تلاش ناموفق کار را رها می کنند، دایسون دست از کار نکشید و به تلاش خود ادامه داد.
۲- گری وینرچاک
گری وینرچاک بعد از به پایان رساندن دانشگاه، ارزش کسب و کار خانوادگی خود را ظرف ۵ سال از ۳ میلیون دلار به بیش از ۶۰ میلیون دلار رساند. او تمام روزهای هفته را از صبح علی الطوع تا پاسی از شب کار می کرد. وینرچاک تمام وجودش را به یادگیری درباره ی کسب و کار خانوادگی اش اختصاص داد و برای پیشرفت خود از هیچ تلاشی دریغ نکرد.شانس قطعاً در موفقیت او نقشی نداشته است. او موفقیت خود را مدیون تلاش بی وقفه و سخت کوشی خودش است.
وینرچاک پس از کسب و کار خانوادگی اش، آژانس رسانه ای خود را تأسیس کرد، سرمایه گذار چند استارتاپ موفق شد، چند کتاب منتشر کرد و به یکی از سخنرانان شناخته شده بدل شد. با این حساب اگر کسی به او بگوید انسان خوش شانسی است، واکنش وی دیدنی خواهد بود.
۳- جورج مارتین
خالق بازی تاج و تخت این روزها به موفقیت های متعددی دست پیدا کرده است. سینمکس به تازگی حق پخش اثری مربوط به ۱۹۸۹ جورج مارتین را نیز خریداری کرده است. او چندین دهه است که می نویسد و طی سال ها طرفدارانی نیز پیدا کرده است. اینگونه نبوده که یک روز صبح از خواب بیدار شده و با خودش گفته باشد «امروز یک فیلمنامه می نویسم و آن را در HBO روی پرده می برم. فردا صبح باید حسابی موفق شده باشم». درصد بزرگی از میلیونها بیننده ی این برنامه ی تلویزیونی که هر هفته سریال را دنبال می کنند احتمالاً تا پیش از معروف شدن بازی تاج و تخت حتی اسم مارتین را هم نشنیده بوده اند. اما او چندین دهه است که می نویسد و قطعاً زحمت زیادی کشیده تا به اینجا رسیده است.
۴- بیل گیتس
بیل گیتس ثروتمند ترین فرد روی زمین است و ثروت وی بیش از ۷۹ میلیارد دلار گزارش شده است. او ۱۶ سال مقام نخست این فهرست را یدک می کشد، اما موفقیت وی محصول تلاش و درس گرفتن از شکست های گذشته اش بوده است.اولین شرکت گیتس به نام ترافو دیتا، هیچ سودی به دست نیاورد. ترافو دیتا شرکت موفقی نبود اما برای گیتس و شریکش پائول الن تجربه ای آموزنده به حساب می آمد که به آنها در تأسیس شرکت بعدی خود یعنی مایکروسافت کمک شایانی کرد. اگر گیتس همان موقع شرکت خود را تعطیل کرده بود و هیچگاه مایکروسافت را تأسیس نکرده بود چه اتفاقی می افتاد؟ مطمعناً نه ثروت او و نه چشم انداز فناوری، هیچکدام جایگاه امروزی خود را نداشتند.
۵- سرهنگ ساندرز
آیا سرهنگ ساندرز زمانی که با ۵۶ سال سن، KFC را پایه گذاری کرد یک شبه به موفقیت رسید؟ خیر. دستور تهیه ی مرغ سوخاری او بیش از ۱۰۰۰ بار رد شد و خودش نیز پیش از آنکه سفر کارآفرینی اش را با تأسیس یک شرکت تولید کننده ی لامپ های استیلن آغاز کند، مشاغل زیادی را تجربه کرد؛ از مأمور سوخت رسانی قطار گرفته تا متصدی پمپ بنزین. این شرکت وی با شکست مواجه شد، اما او دست از تلاش نکشید. ساندرز به دستور تهیه ی مرغ سوخاری خود ایمان داشت. او یک رستوران کنار جاده ای به راه انداخت و بعد ها از فرصتی که فروش امتیاز نام تجاری KFC در اختیارش می گذاشت نهایت بهره را برد.