نکته یادداشت این هفتهام، کوتاه است: نخستین گام برای پیشرفت کشور در عرصه فاوا، ضرورت خانه تکانی نهادهای وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات برای رسیدن به نخبه گرایی و ضابطهمندی است.شرحی که مایلم در توضیح این پیام کوتاه بیاورم، اندکی بلند است. این توضیح را با بیان انگیزهام برای نوشتن این یادداشت، شروع میکنم.بهتر شدن کارکرد روابط عمومی ها در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) به ویژه روابط عمومی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، انگیزه و آرزوی من است.
در هفتهای که گذشت، روابط عمومی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات از قول رییس «مرکز بازرسی، نظارت مدیریتی و پاسخگوئی به شکایاتِ» این وزارتخانه، خبری را منتشر کرد، با این عنوان که مرکز مذکور، نظارت بر فعالیتهای اپراتورهای فعال در حوزه ICT را با جدیت بیشتری دنبال میکند!
اولین پرسشی که خواندن این عنوان برایم مطرح کرد، این بود که نظارت بر فعالیتهای اپراتورهای فعال در حوزه ICT به بازرسان داخلی وزارت چه؟ آیا متن خبر، عنوان را تأیید میکند؟ آیا خبرنگار محترم روابط عمومی، نکته را گرفته یا در تدوین عنوان، خطا کرده است؟ آیا رئیس مرکز مزبور، نظارت بر فعالیتهای اپراتورهای فعال در حوزه ICT را واقعاً جزو وظایف خود و بازرسان داخلی وزارت ارتباطات میداند؟
با خواندن کل خبر فهمیدم، رییس مرکز بازرسی، خطا نکرده؛ یعنی چیزی درباره نظارت نهاد تحت سرپرستیاش بر فعالیتهای اپراتورهای فعال در حوزهICT نگفته. با این وجود، به شرح وظایف وی هم سر زدم و دیدم آنجا هم درباره ضرورت تهیه و تنظیم برنامههای بازرسی دورهای یا موردی از «فعالیتهای اپراتورهای فعال در حوزهICT »، حکمی صادر نگردیده و هیچ مطلبی ذکر نشده است. درستاش هم همین است! زیرا نظارت بر فعالیتهای اپراتورهای فعال در حوزهICT، حداقل ۳ بار و هر بار به نوعی، در شرح وظایفِ “سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی”، “سازمان فناوری اطلاعات” و “شرکت ارتباطات زیرساخت” آمده است.
برای مثال، در شرح وظایف سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی آمده است که «نظارت بر عملکرد دارندگان پروانهها در چارچوب مفاد پروانههای صادر شده و رسیدگی به تخلفات و ملزم نمودن آنان به انجام تعهدات و وظایف از طریق اخطاریه یا لغو موقت یا دایم امتیازها و پروانههای بهرهبرداری» از بایدهای سازمان تنظیم مقررات است.
در مراجعهام به متن شرح وظایف مرکز بازرسی، اما “کشف” جالبی کردم: دیدم در آنجا، جزو شرح وظیفه مرکز مذکور، این ماده آمده است: «انجام سایر امور ارجاعی از طرف مقام مافوق»! به خود گفتم، بعید است که «مقام مافوقِ» مرکز بازرسی، با استفاده از این ماده، وظیفه نظارت بر فعالیتهای اپراتورهای فعال در حوزه ICT را علاوه بر سه نهاد مذکور، بر عهده این مرکز نیز گذاشته باشد!
معضل شرح وظایف ” بُنباز”
عبارتِ «انجام سایر امور ارجاعی از طرف مقام مافوق»، با تمام معانییی که دارد (و من چند بند بعد به معانی آن خواهم پرداخت)، البته از آن جملههای توخالی است که چارچوب مفهومی شرح وظیفه را میشکند، آن را “بـُنباز” (open ended) میکند یعنی وظایف مرکز و کارکنانش را به بیکرانگی سوق میدهد و درنتیجه: مدیریت عملکرد کارکنان سازمان مربوط را از لحاظ عملی و نظری، حقوقی و قانونی، با مشکل مواجه، یا غیر ممکن و در هر صورت، لوث میکند.
تخصصی به نام “وغیرو”
اضافه کردن «انجام سایر امور ارجاعی» در انتهای فهرستی بلندبالا از وظایف مشخص، مثل کاربرد “وغیرو” در تابلوی پزشکان گذشته است که بعد از ذکر چند تخصص، یک “وغیرو” به انواع تخصصهای داشته و نداشتهشان اضافه میکردند. مردم هم وقتی میدیدند پزشک مربوطه خاصیت و کرامتی جز دامگستری ندارد، به شوخی میگفتند: فلانی متخصص “وغیرو” است.
تا این که نظام پزشکی به مقرراتگذاری پرداخت و استفاده از “وغیرو” را در تابلو وکارت ویزیت پزشکان ممنوع کرد. اکنون باید مرجعی پیدا شود تا استفاده و سوءاستفاده از عبارتِ «انجام سایر امور ارجاعی» را در شرح وظایف واحدهای وزارت ارتباطات ممنوع کند. استفاده و سوءاستفاده از عبارتِ «انجام سایر امور ارجاعی» به قدری رایج است که وقتی از برخی همکاران در وزارت ارتباطات میپرسم “چه میکنی؟ پاسخ میدهد: همهاش مشغول انجام “سایر امور ارجاعی” هستیم.
اما باید توجه داشت که «انجام سایر امور ارجاعی» از عهده هرکسی برنمیآید و نیازمند داشتن افرادی با تخصص “وغیرو” است، مهارتی که در میان همکاران شرکتی و وزارتیام، به وفور یافت میشود.
×× گستره عبارتِ «انجام سایر امور ارجاعی» در شرح وظایف وزارت ارتباطات
پس از دیدن عبارتِ «انجام سایر امور ارجاعی» در شرح وظایف مرکز بازرسی، وسوسه شدم ببینم آیا در شرح وظایف دیگر نهادهای وزارت ارتباطات، چنین عبارتی آمده است؟ دیدم این عبارت یا عبارتی شبیه آن، حداقل در شرح وظیفه ۱۱ واحد تابعه وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، تکرار شده است.
برای مثال در ۸ مورد که مربوط به شرح وظایف “مرکز بازرسی، نظارت مدیریتی و پاسخگوئی به شکایات”، “مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی”، “دفتر مرکزی حراست”، “دفتر برنامه ریزی و تلفیق بودجه”، “دفتر نظارت، ارزیابی برنامهها و امور مجامع”، “اداره کل فناوری و مدیریت پروژهها”، “دفتر حقوقی”، و در “دفتر هماهنگی هیأتهای رسیدگی به تخلفات اداری” است، عبارتِ «انجام سایر امور ارجاعی از طرف مقام مافوق» آمده است.
در یک مورد، یعنی در شرح وظایف “مرکز فناوری اطلاعات، ارتباطات و تحول اداری”، شبیه همان جمله، اما به صورتِ «انجام سایر امور مربوطه در چارچوب قوانین و مقررات» آمده؛ در شرح وظایف “دفتر وزارتی” نیز، به صورتِ «انجام سایر امور محوله از سوی مقام مافوق» و در شرح وظایف “دبیرخانه هیأت مرکزی گزینش و هسته گزینش”، جمله «انجام سایر امور محوله از سوی اعضای هیأت مرکزی و هیأت عالی گزینش» ذکر شده است.
این عبارات البته معانی سلبی و ایجابی خود را دارند. یک معنای سلبی آنها این است که در نهایت معلوم نیست چه کارهایی باید توسط کارکنان این واحدها انجام شوند، پس هر کاری که مقام مافوق به ذهناش رسید و دستور انجاماش را داد، باید اجرا شود.
اما آوردن چنین عبارتی در پایان متنی حاوی دهها وظیفه شفاف و مشخص، نقض غرض است زیرا به هیچ وجه، شفاف و مشخص نیست، و با عنوانِ «شرح وظیفه» در تناقض است. «شرح وظیفه» یعنی «توصیف مبسوط مسؤولیت» و متنی با چنین عنوان نباید به ابهام منتهی شود. کارکرد نامناسب عبارات مبهم، مسؤولیتگریزی و ضابطهشکنی است.
بدیهی است که شرح وظیفهای مصوب، وحی منزل نیست و اگر روزی، به دلیلی شرایط کاری عوض شد و «انجام سایر امور» ضروری گردید، در آن روز مشخص است که منظور، انجام چه اموری است، لذا از همان روز به بعد میشود، میتوان و باید شرح وظایف واحدهای تابعه وزارت را به روز کرد. یعنی اگر “زرنگ بازی” مدیریتی در میان نباشد، اصلاً نیازی به استفاده و سوءاستفاده از عبارتِ «انجام سایر امور ارجاعی» در شرح وظایف واحدهای مذکور نیست.
تبدیل اقتدارگرایی به ضد خود
کارکرد ایجابی عبارتِ «انجام سایر امور ارجاعی»، جالب تر از کارکرد سلبی آن است. اگر کارکرد سلبی آن، به معنای این است که فعلاً معلوم نیست که انجام چه اموری وظیفه تو است، کارکرد ایجابی به این معنا است که انجام هرکاری که از تو خواستند، وظیفه تو است.
به همین دلیل، کاربست عبارتِ «انجام سایر امور ارجاعی» در شرح وظایف کارکنان دولت، تنها در دولتهای اقتدارگرا مشاهده میشود. اما ایکاش، اقتدارگرایی به اقتدار دولت، منتهی میشد! چون چنین نمیشود، باید با نگاهی نو به سراغ منابع اداریمان برویم و به تجدید ساختار دیوانسالاری همت گماریم. نتیجه اقتدارگرایی، ضعف و استضعاف است.
اقتدارگرایی و چرخه حیات خطا
تاکنون بیش از یک بار مجبور شدهام، خطای مقام مافوقم در تصمیم گیریاش را به رُخاش بکشم. در ایران، این بدترین وضعی نیست که یک کارمند میتواند دچارش شود! چینیها میگویند: دو جا نـَایست که خطرناک است! اول جلوی رئیساَت، دوم پشت قاطر چموشاَت.
در مواردی که جلوی مافوقم ایستاده و خطایی فردی یا جمعی را به رخاش کشیدهام و او هم موفق شده است خطا بودن تصمیمش یا تصمیم مافوقش را درک کند، بدون آن که بر من بشورد، همواره با یک پاسخ کلیشهای به من پاسخ دادهاند: «مهندس! دیگر کار از کار گذشته. بگذار آبها از آسیاب بفتند، آن وقت، دنده عقب میگیریم و با ابلاغیه ای این ابلاغیه را لغو میکنیم. الآن اگر بخواهیم، جلوی این ابلاغیه را بگیریم، همه زیر سؤال میرویم و اقتدار نهاد را زیر سؤال میبریم.»
یادم میآید: برنامه سوم تازه ابلاغ شده بود که به مدیری تازه وارد گفتند فلان ردیف در جدول الحاق شده به برنامه، نادرست است. او هم از معاونش توضیح خواست. معاونش، پاسخ داد: “بله، این مورد نادرست است. این خطایی است که رخ داده و حالاها باید بر آن سرپوش بگذاریم و تا آخر برنامه به این خطا، تن بدهیم”. با شنیدن این پاسخ، آن مدیر تازه وارد، دستهایش را به هم مالید و با خوشحالی گفت: چه خوب! پس میشود با اشتباه، شروع کرد و تا آخر، بر درستی آن پافشرد، بدون آن که مسأله ای پیش آید.
شانزده سال پیش، من از برداشت بدآموزانه آن مدیر جوان تعجب کردم ولی امروز تعجب نمیکنم که او همواره مدیر ماند و اکنون نیز یکی از مدیران موفق در وزارت ارتباطات است.
توسعه جامعه گرای فاوا و توسعه نخبه گرای فاوا
سی و یک کشور توسعهیافته و کمتر از ده کشورِ در آستانه توسعهیافتگی، جامعهگرا عمل کردند و موفق شدند. شرط جامعهگرایی، وجود “چسب جامعه” یعنی سرمایههای اجتماعی بالا، جامعههای مدنی قوی، سازمانهای واقعاً مردمنهاد، بخش خصوصی قوی و حضور ملی و بومیشده نظام بین المللی در جامعه کل است.
جامعه ما فاقد چنین چسبی ست؛ و لذا در جامعه ما، بجای رویکرد جامعه محور، باید به رویکرد دولت محور اندیشید. و این یعنی: نخبه گرایی و شایسته سالاری به منظور ضابطهمندسازی نهاد دولت. پس اگر ما برای رسیدن به توسعه در عرصه فاوا، مجبور به رویکرد دولتمحور هستیم، باید به تشکیل وزارت ارتباطاتی نخبگان محور، شایسته سالار و ضابطه گرا، بیندیشیم.
برخی واحدهای وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات از کمبود نخبهها و کاستیها و نارسایی در ضوابط رنج میبرند. به امید رفع کمبودها و کاستیهای مذکور.